وب نما: پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

وب نما: پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

برای قیصرخواه

دانشجو و همکاری که می شناختم. روحش شاد

سرکار خانم قیصرخواه را پیش از آنکه در کلاس ارتباطات بین الملل و میان فرهنگی که در ترم گذشته در دانشکده صدا و سیما (ترم اول -88) داشتم و ایشان دانشجوی این کلاس بود، از رادیو جوان می شناختم. فردی بود که هم در محیط کاری و هم سرکلاس حرف های خوبی برای گفتن داشت. بخوبی درس می خواند و به اصول آموزش مقید. خوش فکر بود و علیرغم آرامش ظاهری نظراتی داشت که قابل تامل بود.

رفتن و عزیمت این همکار و دانشجوی عزیز به دیار باقی، ضایعه ای برای همکاران، دانشجویان و استادانی که وی را می شناختند بود.

روحش شاد و روانش آرام باد.

بنده این مصیبت را به خانواده محترم ایشان، همکاران وی در رادیو جوان، دانشجویان و اساتید محترم دانشکده صدا و سیما تسلیت عرض می کنم.

قیصرخواه متولد اسفند ماه ۱۳۴۶ و تحصیل کرده کارشناسی ارشد مدیریت رسانه بود؛ او پس از سال‌ها تحمل بیماری شامگاه دوم فروردین ماه در بیمارستان لاله تهران، درگذشت. قیصرخواه بیش از ۱۶ سال درحوزه‌های نویسندگی، تهیه‌کنندگی، سردبیری و مدیریت رادیو و رسانه فعالیت کرد. از او برنامه‌های «عصربخیر تهران»، «عصرانه»، «آدینه» ، «سفید، سیاه و خاکستری» در شبکه تهران به یادگار مانده است. او دو سال پیش به شبکه جوان آمد و مسؤولیت گروه جوان و جامعه این شبکه را برعهده گرفت. 

تبریک سال نو

سال نو بر همه مبارک 

سالی خوب و پر طراوت و شادابی برای همه آرزومندم 

 

حسن بشیر

تبریک سال نو

سال نو را به همه اساتید 

دانشجویان 

و دوستان  

گرامی 

تبریک می گویم 

برای همه شما  

سال خوب 

سرشار از خوشی 

و با نشاط 

آرزو می کنم

درد کنعانی یوسف: دل نوشته ای برای غزه

درد کنعانی یوسف: دل نوشته ای برای غزه

حسن بشیر 

سالها پیش وقتی که زمین بر من تنگ می شد به آسمان هجوم می بردم. اکنون نیز احساس می کنم که  بیش از گذشته زمین بر من تنگ شده است. آسمانی می خواهم که دهان باز کند و مرا از این همه تاریکی زمین برهاند. از همه جهانیان به "یوسف" می اندیشم. در او رگه هایی از دلتنگی مشترک می بینم. درد زندانی بودنش، نگرانی هایش، به چالش کشیدن هایش و امتحان هایی که به سختی کشید و صبورانه ایستادگی کرد.

به یوسفی می اندیشم که حُسن او بزرگترین امتحانش بود. روزی از حُسن صورت در زندان می افتد و روزی دیگر از حُسن سیرت به بهانه "کنعانی" بودن به چالش قدرتمندان کشیده می شود.

راستی این چه سری است که حُسن  و زیبایی همیشه به چالش کشیده می شود. یوسف که روزی زنان او را به علت  حُسن صورت در فشار می گذارند، روزی دیگر مردان حُسن سیرت و دانائی و آگاهی او را به چالش می کشند. زنان، او را می خواهند ولی در بند اسارت خود. مردان نیز او را در بند اسارتی دیگر می خواهند. بند زنان از جنس "شهوت" و بند مردان از جنس "هویت". هر دو در ساختار فرهنگی و اجتماعی زنان و کاهنان آن زمان از ماهیتی "شیطانی" بر می خیزد. آن شیطان چنگ در حُسن صورت انداخته و این شیطان در حُسن هویت دست افکنده و در صدد نابودی یوسف اند. یوسف در چنین برزخی، به آسمان می اندیشد و زمین را تنها قطعه ای از دلتنگی می بیند که باید با آن بسازد.

فلسطین نیز به جرم حُسن خویش می سوزد و در امتحانی بزرگ به سر می برد. غزه، تنها بخشی از این حُسن الهی است که تقدس و یگانگی و پاکی را بازنمایی می کند. غزه قطعه ای از این حُسن آسمانی است که اکنون اینچنین مورد هجوم طاغوتیان قرار گرفته است. غزه، نه تنها به خاطر حُسن مقاومت می سوزد، بلکه از حُسن هویت نیز در آتش و خون به سرد می برد. هویت غزه، هویت برتری نژادی نیست که طاغوتیان صهیونیست به آن می بالند. هویت غزه، هویت انسانهای مظلومی است که به دنبال زندگی شرافتمندانه و خالی از تبعیض است. زندگی مسلمانانی است که سرزمین آنها به یغما برده شده است. زندگی انسانهایی است که هویت آنها مورد هجوم تاریکی قرار گرفته تا ماهیت آسمانی آن را مخدوش کند. این یورش، یورش بر حُسن صورت وسیرت آنان است که اکنون این چنین ناجوانمردانه در صدد نابود کردن آن است.

این جنگ میان تاریکی و روشنی، "جنگ فرقان" است که سرانجام با پیروزی روشنی و حق بر تاریکی و باطل خاتمه می یابد. یوسف، در مبارزه صبورانه خود، روزی حُسن صورتش و روزی دیگر حُسن سیرت و آگاهی اش بزرگترین امتحانش بود. این مبارزه، از سویی بالندگی و بزرگی برای یوسف آورد و از سویی دیگر ذلت و خواری و حقارت برای دشمنانش به بار نشاند. غزه نیز، در تهاجمی که اکنون در همه صحنه های صورت و سیرت بر خود هموار می کند، در این جنگ فرقان پیروزمند نهائی است. آن پیروزی، درد کنعانی یوسف را با حکمرانی و بزرگی و سربلندی او جایگزین کرد. آن درد زمانی به پایان رسید که "هویت کنعانی" کمرنگ گردید و "هویت دانائی و ایمان" بر مفهوم "تبعیض نژادی" پیروز شد. این شکست، شکست یک جمع محدود در برابر یک نفر نیست. این شکست، شکست تاریکی در برابر هجوم روشنایی است. در غزه نیز، پیروزی نه تنها نصیب "انسان" در برابر "شیطان" خواهد شد، بلکه پیروزی "حق" بر "باطل" و سربلندی "حُسن صورت و سیرت" بر "زشتی ظاهر و باطن" تجلی خواهد یافت. "درد کنعانی یوسف" سرانجام با "حکمرانی و سربلندی" او به پایان می رسد و روزهای سخت غزه نیز سرانجام با پیروزی و سربلندی فسلطینیان و ذلت و خواری و شکست اشغالگران خاتمه خواهد یافت. و این وعده، وعده الهی است که هرگز به باطل نمی نشیند.

چرا یهودیان اینقدر قدرتمندند؟ نوشته: دکتر فرخ سلیم

 

 

مطلب زیر ، نوشته یک روزنامه نگار پاکستانی است .

چرا یهودیان اینقدر قدرتمندند؟ نوشته: دکتر فرخ سلیم

نویسنده ، یک روزنامه نگارمستقل اسلام آبادی است.

چرا یهودیان اینقدر قدرتمندند؟

در تمام دنیا تنها 14میلیون یهودی وجود دارد ؛ هفت میلیون در آمریکا، پنج میلیون در آسیا، دو میلیون در اروپا و یکصد هزار نفر در آفریقا.

در برابر هر یهودی در دنیا ، یکصد نفر مسلمان وجود دارد.با اینحال یهودیان بیشتر از یکصد برابر قدرتمندتر از تمام مسلمانان هستند.آیا هرگزمتعجب نشده اید که چرا؟

عیسای ناصری یهودی بود. آلبرت اینشتین ، بانفوذترین و تأثیرگذارترین دانشمند تمام دوران و «مرد قرن» به انتخاب مجله تایم ، یک یهودی بود.زیگموند فروید ، پدر روانکاوی یک یهودی بود. به همین ترتیب کارل مارکس، پل ساموئلسون و میلتون فریدمن .اینها عده دیگری از یهودیانی هستند که حاصل خرد و روشنفکریشان ، به تمام بشریت رسیده است :

بنجامین روبین سرنگ واکسیناسیون را به بشر ارزانی داشت. یوناس سالک اولین واکسن فلج اطفال را تهیه کرد.آلبرت سابین واکسن فلج اطفال مؤثر و بهبود یافته را تهیه کرد. گرترود الیون ، داروی مبارزه با سرطان خون را به ما هدیه کرد. باروخ بلومبرگ ، واکسیناسیون هپاتیت بی را مهیا کرد. پل الریخ ، درمان سیفیلیس را کشف کرد (سیفیلیس : یک بیماری مسری جنسی).الی مچنیکوف ، یک جایزه نوبل را در بیماریهای عفونی بدست آورد.برنارد کاتز، یک جایزه نوبل را در انتقال عصبی-عضلانی کسب کرد.آندرو شالی ، برنده جایزه نوبل در غدد ترشح کننده داخلی شد (اختلال سیستم غدد درون ریز؛ دیابت ،پرکاری تیروئید).آرون بک ، درمان شناختی را کشف کرد (روان درمانی برای معالجه اختلالات روانی ، افسردگی و فوبیا). گرگوری پینکاس ، اولین قرص ضد حاملگی خوراکی را تهیه کرد. جورج والد ، یک جایزه نوبل به خاطر پیشبرد دانش و ادراک ما از چشم انسان ، کسب کرد. استنلی کوهن ، برنده یک جایزه نوبل در جنین شناسی (مطالعه جنینها و رشد آنها) شد. ویلم کولف ، با ماشین دیالیز کلیه مطرح شد.

در طول 105 سال گذشته ، 14 میلیون یهودی ، 15 دوجین از جوایز نوبل را کسب کرده اند در حالی که تنها 3 جایزه نوبل توسط 4/1 میلیارد مسلمان کسب شده است(غیر از جوایز صلح). چرا یهودیان اینقدر قدرتمندند؟

استنلی میزور ، اولین تراشه میکرو پروسسور (ریزپردازنده) را اختراع کرد. لئو سیلارد ، اولین راکتور هسته ای زنجیره ای را ساخت. پیتر شولتز ، کابل فیبر نوری ؛ چارلز آدلر ، چراغ راهنما ؛ بنو استراوس ، فولاد ضد زنگ ؛ آیسادور کایسی ، سینمای مصوت (همراه با صدا) ؛ امیل برلینر ، میکروفون (دهنی) تلفن و چارلز گینسبورگ ، ضبط نوار ویدئویی.

سرمایه داران شهیر در دنیای تجارت که به مذهب یهودیت تعلق دارند عبارتند از رالف لورن (Polo) ، لویس استراوس (Levi's jeans)، هوارد شولتز (Starbuck's)،سرگی برین (Google)، میشل دل (Dell computers)، لری الیسون (Oracle)، دونا کاران (DKNY)، ایرو روبینز (Baskins & Robbins) و بیل روزنبرگ (Dunkin Donuts).

ریچارد لوین، رئیس دانشگاه یال ، یک یهودی است. همچنین هنری کیسینجر(وزیر آمریکایی)،آلن گرینسپن(رئیس مجلس در دوران ریگان،بوش،کلینتون و بوش) ، جوزف لیبرمن ، مادلین آلبرایت (وزیر آمریکایی) ، کاسپر وینبرگر (وزیر دفاع آمریکا) ، ماکسیم لیتوینوف (وزیر امور خارجه شوروی سابق) ، دیوید مارشال (نخست وزیر سنگاپور) ، ایساک ایساکس (فرماندار کل استرالیا) ، بنجامین دیسرایلی (سیاستمدار و نویسنده بریتانیایی) ، یوگنی پریماکوف (نخست وزیر روسیه) ، بری گلدواتر، خورخه سامپایو (رئیس جمهور پرتغال) ، جان دویچ (مدیر سیا) ، هرب گری (قائم مقام نخست وزیر کانادا) ، پیر مندز (نخست وزیر فرانسه) ، مایکل هوارد (وزیر کشور بریتانیایی) ، برونو کریسکی (صدر اعظم اتریش) و روبرت روبین (وزیر خزانه داری آمریکا) نیز یهودی هستند.

در عرصه رسانه ، یهودیان سرشناس شامل وولف بلیتزر (CNN) ، باربارا والترز (ABC News) ، یوجین مه یر (واشینگتن پست) ، هنری گرونوالد (سر ویراستار تایم) ، کاترین گراهام (ناشر واشینگتن پست) ، جوزف للیلد (ویراستار اجرایی ، نیویورک تایمز) و ماکس فرانکل (نیویورک تایمز) می باشند.

آیا می توانید نوعدوست ترین نیکوکار در طول تاریخ جهان را نام ببرید؟

نامش جورج سوروس است ، یک یهودی ، که تاکنون بیش از 4 میلیارد دلار اهدا کرده که بیشتر آن برای کمک به دانشمندان و دانشگاههای سراسر دنیا صرف شده است.

پس از جورج سوروس ، والتر آننبرگ ، یک یهودی دیگر، قرار دارد که یکصد کتابخانه را با بخشش تقریباً 2 میلیارد دلار ساخته است.

در المپیکها ، مارک اسپیتز ، با بردن هفت مدال طلا ، یک رکورد ثبت کرد. لنی کرایزلبرگ برنده سه مدال طلای المپیک است. اسپیتز، کرایزلبرگ و بوریس بکر همه یهودیند.

آیا می دانستید که هریسون فورد ، جورج برنز ، تونی کورتیس ، چارلز برنسون ، ساندرا بولاک ، بیلی کریستال ، وودی آلن ، پل نیومن ، پیتر سلرز ، داستین هافمن ، مایکل داگلاس ، بن کینگزلی ، کرک داگلاس ، گلدی هاون ، کری گرانت ، ویلیام شاتنر ، جری لوییس و پیتر فالک همه یهودیند؟

حقیقت امر این است که خود هالیوود به دست یک یهودی بنیان نهاده شد. در بین کارگردانها و تهیه کننده ها ، استیون اسپیلبرگ ، مل بروکس ، الیور استون ، آرون اسپلینگ (بورلی هیلز 90210) ، نیل سیمون ، آندرو واینا (رامبو 1/2/3) ، مایکل مان ، میلوس فورمن (پرواز بر فراز آشیانه فاخته) ، داگلاس فیربنکس (دزد بغداد) و ایوان ریتمن همگی یهودیند.

جهت اطمینان ، واشینگتن پایتختی مهم است و در واشینگتن لابی ای که از اهمیت برخوردار است ، انجمن امور عمومی اسراییل آمریکایی یا AIPACاست.

واشنگتن می داند که اگر نخست وزیر ایهود اولمرت کشف می کرد که زمین صاف است ، AIPAC ، یکصدو نهمین کنگره را واداربه تصویب مصوبه ای جهت قدردانی از اولمرت به خاطر این اکتشاف می کرد.

ویلیام جیمز سیدیس ، با ضریب هوشی 300-250 ، تابناکترین و هوشمندترین بشری است که تاکنون وجود داشته است.

حدس بزنید که او به چه دینی تعلق داشت؟

سئوال : حالا، چرا یهودیان اینقدر قدرتمندند؟

جواب : آموزش و پرورش.

چرا مسلمانان اینقدر کم توانند؟

بطور تخمینی در حدود 1476233470 مسلمان برسطح سیاره زمین قرار دارند: یک میلیارد در آسیا ، 400 میلیون در آفریقا ، 44 میلیون در اروپا و شش میلیون در آمریکا.

یک پنجم تمام انسانها ، مسلمانند ؛ به ازای هر نفر هندو ، دونفر مسلمان وجود دارد ، در مقابل هر نفر بودایی ، دو نفر مسلمان و در برابر هر نفر یهودی ، یکصد نفر مسلمان وجود دارد. هیچ فکر کرده اید که چرا مسلمانان اینقدر ضعیفند؟ دلیلش اینجاست:

57 کشورعضو در سازمان کنفرانس اسلامی (OIC) عضویت دارند ، و تمام آنها بر روی هم در حدود 500 دانشگاه دارند ؛ یک دانشگاه به ازای هر سه میلیون مسلمان.

ایالات متحده 5758 دانشگاه و هند 8407 دانشگاه دارند.در سال 2004 ، دانشگاه شانگهای جیائو تونگ ، یک «رده بندی علمی دانشگاههای جهان» را گردآوری کرد ، وهیچ دانشگاهی از کشورهای با اکثریت جمعیت مسلمان ، در جمع 500 دانشگاه برتر قرار نداشت.

مطابق اطلاعاتی که توسط UNDP جمع آوری شده است ، درصد باسوادی در دنیای مسیحیت ، در حدود 90 درصد می باشد و 15 کشور با اکثریت جمعیت مسیحی دارای نرخ باسوادی 100 درصد بوده اند. یک کشور با اکثریت جمعیت مسلمان ، در بالاترین حالت تمایز (کنتراست) ، میانگین نرخ باسوادی در حدود 40 درصد داشته و هیچ کشوربا اکثریت جمعیت مسلمان ، با نرخ باسوادی 100 درصد وجود ندارد.

حدود 98 درصد از باسوادان در دنیای مسیحیت ، مقطع ابتدایی (دبستان) را به پایان رسانده اند در حالی که کمتر از 50 درصد از باسوادهای دنیای اسلام همین مقطع را به پایان برده اند. در حدود 40 درصد از باسوادان در دنیای مسیحیت ، دانشگاه رفته اند در صورتی که کمتراز دو درصد از باسوادان در دنیای اسلام دانشگاه دیده اند.

کشورهای دارای اکثریت جمعیت مسلمان ، 230 دانشمند به ازای هر یک میلیون مسلمان دارند. ایالات متحده ، 4000 دانشمند به ازای هر میلیون نفر و ژاپن 5000 دانشمند به ازای هر یک میلیون نفر دارند.

در سراسر دنیای عرب ، تعداد کل محققان تمام وقت ، 35000 نفراست و تنها 50 تکنیسین به ازای هر یک میلیون عرب وجود دارد (در دنیای مسیحیت ، تا 1000 تکنیسین به ازای هر یک میلیون نفر وجود دارد.

گذشته از این ، دنیای اسلام 2/0 درصد ازGDP اش را برای تحقیق و توسعه ، صرف می کند در حالی که دنیای مسیحیت درحدود 5 درصد GDP اش را صرف می کند.

نتیجه: دنیای اسلام در ظرفیت تولید علم ، کمبود دارد.

تعداد روزنامه ها در ازای هر 1000 نفر و تعداد عنوانهای کتاب به ازای هر میلیون نفر ، دو شاخص گسترش و نشر علم و آگاهی در یک جامعه هستند.

در پاکستان ، 23 روزنامه به ازای هر 1000 نفر پاکستانی وجود دارد در حالی که نرخ مشابه در سنگاپور 360 است.

در بریتانیا ، تعداد عنوانهای کتاب به ازای هر میلیون نفر ، 2000 است در حالی که نرخ مشابه آن در مصر 20 است.

نتیجه : دنیای اسلام در نشر علم شکست خورده است.

صادرات محصولات دارای تکنولوژی عالی ، به صورت درصدی از کل صادرات ، یک شاخص مهم برای کاربرد علم است.

صادرات پاکستان در زمینه محصولات با تکنولوژی عالی به صورت درصدی از کل صادرات ، یک درصد است.

نرخ مشابه برای عربستان سعودی 3/0 درصد است ؛ کویت ، مراکش و الجزایر همگی 3/0 هستند در حالی که در مورد سنگاپور 58 درصد است.

نتیجه : دنیای اسلام در بکارگیری علم ، شکست خورده است.

چرا مسلمانان اینقدر کم توانند؟

زیرا علم تولید نمی کنند.

چرا مسلمانان اینقدر کم توانند؟

زیرا علم را منتشر نمی کنند.

چرا مسلمانان اینقدر کم توانند؟

زیرا علم را بکار نمی گیرند.

و آینده به جوامع مبتنی بر علم تعلق دارد.

 

 

 

 

 

 

نگاه کاخ سفید به سفره هفت سین و جشن نوروز

 آنچه که در سایت کاخ سفید نوشته شده است (در زیر عکس سفره هفت سین)

A traditional Haft Sin table celebrating Nowruz, the Persian New Year, is seen set Wednesday, March 19, 2008, in the State Dining Room of the White House. Nowruz is, in Persian and some other cultures, including Kurdish culture, a family-oriented holiday celebrating the New Year and the coming of spring. The Haft Sin table has seven items symbolizing new life, joy, love, beauty and health, sunrise, patience and garlic to ward off evil.  

سفره هفت سین برای جشن نوروز، سال نو ایرانی که روز چهارشنبه 19 مارس 2008 آغاز شد، در سالن پذیرائی کاخ سفید پهن گردید. نوروز در میان ایرانیان و برخی از فرهنگهای دیگر، از جمله کردی، یک جشن خانوادگی است که برای بزرگداشت سال نو و آمدن بهار برگزار می شود. سفره هفت سین دارای 7 قلم است که به عنوان نشانه هایی برای: زندگی تازه، شادی، عشق، زیبایی و سلامتی، طلوع خورشید (سرآغاز)، شکیبایی و سیر برای دور کردن شیطان است.

(این بود که در سایت کاخ سفید با عکس سفره هفت سین آمده بود. اما هر کاری کردم نتوانستم عکس را در اینجا بیاورم. اینهم از مشکلات وبلاگهاست که فقط حجم و فرمت خاصی را می پذیرند که گاهی بیش از اصل مطلب باید به حواشی آن پرداخت و کلی وقت گذاشت)

 

 یکی از دوستان عزیز به من زنگ زد که میدانی که کاخ سفید نیز سفره هفت سین در سالن پذیرایی کاخ پهن کرده است و برای من صفحه آنرا ای میل کرد، که مشاهده می کنید. البته متن انگلیسی همراه عکس را عجالتا به فارسی برگرداندم که کاملا متن  و عکس گویا باشند.

اینکه چرا واشنگتن به این موارد می پردازد، روشن است و نیاز به تحلیل زیادی ندارد. کاخ سفید از مدتها پیش، بویژه پس از یازدهم سپتامبر 2001، در تلاش است که نوعی از سمپاتی با برخی از فرهنگها را ارائه کند. به عنوان مثال در روز عید فطر تلاش می کند که برخی از مسلمانان (بخوانید بعضا مسلمان نما) را به کاخ دعوت کند و خود را شریک جشن دیگران نشان دهد. این خود نوعی از دیپلماسی عمومی در زمینه جذب ناآگاهان و یا ارائه تصویری (نوعی از انگاره سازی) از فرهنگ دوستی کاخ سفید است که قطعا می تواند بر برخی از افراد تاثیر خود را داشته باشد.

اما بنظر می رسد مهمترین مساله ای که در این زمینه می توان مطرح نمود، طرح اصل جهت گیری کاخ سفید، و طرح همین حرکت، بدون توجه به موضوع است. بعبارت دیگر، هفت سین زمینه ای می شود برای طرح کاخ سفید در میان ایرانیان. پس چه بهتر که این طرح و یا برجسته سازی توام با یکی از مسائل مورد توجه فرهنگ مقابل باشد. این خود نوعی از تداعی طبیعی را بوجود می آورد که در فرهنگ سازی می تواند تاثیرات خود را داشته باشد. البته آنچه که در این موارد نیز منتشر می گردد می تواند زمینه ساز نوعی از نگاه به مساله را نیز روشن کند. به عنوان مثال، همین چند جمله ای که درباره سفره هفت سین در سایت کاخ سفید نوشته شده است نشاندهنده نوعی از نگاه خاص به سفره هفت سین است. تنها نام بردن از فرهنگ کردی و عدم نام بردن از فرهنگهای افغانی، تاجیکی و غیره که نوروز را نیز جشن می گیرند و فرهنگ مشابهی را دارند، خود تداعی شیوه ای از به حاشیه راندن برخی از فرهنگهاست که نشان دهنده چشم پوشی عمدی از گسترش فرهنگ ایرانی را نشان دهد و علاقمندی ملت های گوناگون برای جمع شدن دور محور خاص فرهنگی است که ارتباطات میان فرهنگی آنان را می تواند به شدت تقویت سازد. البته تفسیری که از هفت قلم سفره نیز شده است تا اندازه ای با آنچه که در فرهنگ عمومی وجود دارد متفاوت است. تاکید بر دور کردن شیطان (Evil) به عنوان نشانه ای برای "سیر" (آنهم با ظرفی پر از سیر، بخلاف آنچه که در سفره معمولی هفت سین وجود دارد) که معمولا تداعی دفع بیماری و ناخوشی را در فرهنگ عمومی دارد، با آنچه که کاخ سفید قبلا اصطلاح شیطان (Evil) را برای کشورهای محور شیطان (Axis of Evil) از آن نام برده است، می تواند تلاشی برای ایجاد زمینه ای برای طرح گفتمان ناخواسته کاخ مزبور و برجسته سازی مجدد همان تفکری است که می رود دامنگیر آنان شود و آنچه که در جهان کنونی حاکم است خود گویای واقعیت دیگری است که نمی توان با اظهار سمپاتی صوری برای فرهنگهای دیگر، و از جمله نوروز، منحرف گردد.

 

انجمن علوم ارتباطات ایران: نوزادی که متولد نشد

انجمن علوم ارتباطات ایران

(نوزادی که متولد نشد)

 (این مطلب متاسفانه با تاخیر منتشر می شود)

روز چهارشنبه شب یعنی شب پنجشنبه 7/9/86 در مجتمع دانشگاه کاربردی 41 جلسه ای با حضور پدر ارتباطات ایران یعنی استاد معتمدنژاد و جمعی دیگر از اساتید این حوزه تشکیل گردید. بنده نیز به این جلسه دعوت شده بودم. گر چه خسته از کار دانشگاهی بودم اما چون برای دعوت کنندگان ارزش قائل بودم، بهر سختی که بود خودم را به محل جلسه رساندم. جلسه خوب، با صفا و صمیمیت و دوستانه بود. من کمتر توفیق داشتم که در جلسات پدر ارتباطات ایران شرکت کنم. اما آن شب احساس کردم که می شود گفت که هر جا استاد باشد، نوعی از صفای ارتباطی میان افراد حاضر حضور می یابد و نوعی از همدلی حاکم می گردد.

هدف از جلسه اتخاذ تدابیری در مورد نجات وضعیت علوم ارتباطات در ایران بود. استاد معتمدنژاد مایل بود که انجمنی در این رابطه تشکیل و عهده دار وظایفی باشد که معمولا در دو انجمن رسمی کنونی یعنی "انجمن جامعه اطلاعاتی ایران" و "انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطی" به آنها پرداخته نمی شود.

صحبتها در این زمینه داغ شد. جناب آقای دکتر سلطانی فر عملا اداره جلسه را بعهده گرفت اما به لحاظ اینکه عملا به میزبان تبدیل شده بود نمی توانست از دست تلفنهای خواسته یا ناخواسته از دوستان فرار کند. واقعا این تلفنهای همراه را می توان نوعی Noise در کانال ارتباطی دانست. البته با وضعیتی که در ایران در مورد استفاده از این وسیله ارتباطی هست می توان واقعا به مساله "نویز" کاملا ایمان آورد. لذا جلسه عملا با ادامه استاد ارجمند جناب دکتر محسنیان راد ادامه می یافت. دکتر فرهنگی معتقد بود که چرا نباید انجمنهای موجود را تقویت کرد تا به همه وظایف خود عمل کنند. دکتر محسنیان در آغاز با تاکید بر اهمیت طرح پدر ارتباطات ایران، سمت و سوی بحث را به فعال کردن هر چه بیشتر ساختارهای موجود که عملا "انجمن جامعه اطلاعاتی ایران" که خود عضو هیئت مدیره آن انجمن هستند کشاند. بنظر رسید این تفکر، بهترین راه حل بود که هم ایشان و هم دکتر فرهنگی و هم برخی از افراد دیگر مانند دکتر خانکی مطرح کردند.

البته صحبت های مختلفی از تشکیل یک NGO گرفته تا یک قطب علمی که گویا اخیرا توسط وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری مطرح گردیده و یا بنیاد علوم ارتباطات ایران، ادغام دو انجمن، و نهایتا تشکیل کمیته ای برای همکاری دو انجمن مطرح که این آخرین نظر، چیزی بود که مطلوبتر از همه واقع گردید و مورد تایید قرار گرفت.

حرکت نجات دهنده در زمینه علوم ارتباطات بویژه در بحث های مربوط به تدریس، کتاب، شیوه های ارتباطی، تصمیمات مربوط به حوزه های ارتباطات، جهت دادن به تحقیقات و پژوهشهای مرتبط در این حوزه و ایجاد زمینه رشد و تعالی آن در ایران از مسائل مهمی است که معمولا در انجمنهای علمی که ناظر به بحث های بخصوصی هستند مطرح نمی گردند. با چنین هدفی اکتفا به حضور برخی از اساتید در این زمینه کافی نیست. در کشور ساختارهای چندی وجود دارند که در این زمینه مسئولیت دارند و حضوری قانونی که باید با دیدگاههای اساتید دانشگاهی نیز همراه گردد که در این جلسه حضوری نداشتند. از طرف دیگر می توان گفت که تعدد انجمن هائی که بهر شکل نوعی از همپوشانی را دارا هستند آنهم با جوان بودن این حوزه مطالعاتی در کشور و شکنندگی آن به صلاح نیست مگر اینکه کلا زاویه بحث آن با دو انجمن دیگر متفاوت باشد. به عنوان مثال ما در زمینه بحث های میان رشته ای بویژه با توجه به جامعه اسلامی ما در این زمینه با کمبود وجود یک ساختار تشکیلاتی به عنوان انجمن مواجه هستیم. چیزی که مدتهاست به عنوان یک اقدام مورد نیاز پیگیری می شود اما متاسفانه هنوز مسئولین مربوطه فرصت آنرا نمی یابند که در این زمینه تصمیم بگیرند.

بهر حال نوزادی که می خواست در شب پنجشنبه متولد شود، متولد نشد. اساتیدی که در آنجا جمع شده بودند ترجیح دادند که همین نوزادهایی را که حداقل چند ساله شده اند را بزرگ کنند. شاید خیر در همین فرزندان باشد، اگر پدران آنها صد البته به فکر آنها باشند و خواستار رشد و تربیت و بالندگی آنها برای خدمت به جامعه ایرانی و اسلامی ما باشند.