وب نما: پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

وب نما: پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

خلاصه کتاب : درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم

به نام خدا

خلاصه کتاب : درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم

خلاصه کننده : مژگان فضلی

استاد درس: دکتر حسن بشیر

درس: نظریه های انتقادی ارتباطات- دانشکده علوم اجتماعی-912

منبع : بوردیو، پیر (1390) درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم، ترجمه: ناصر فکوهی تهران، نشر جاوید، تعداد صفحات: 123.

 

مقدمه:

کتاب "درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم"  در سال 1996  توسط انتشارات لیبر آژیر فرانسه به چاپ رسیده است. این کتاب شامل دو درسی است که پیر بوردیو جامعه‌شناس  فرانسوی در کلژ دوفرانس ارائه کرده است؛ یکی از درس ها در باب  تلویزیون و دیگری درباره مطبوعات است . این کتاب به ساز و کارهایی که مطبوعات و تلویزیون از طریق آن به تولید پیام می پردازند، پرداخته است. این کتاب هم به دنیای مطبوعات و هم به برنامه های تلویزیون خصوصا برنامه هایی که جنبه اطلاع رسانی دارند، انتقاد شدیدی دارد. تلویزیون از منظر بوردیو ، ابزاری برای ارائه "اندیشه های حاضری" (همچون غذا های حاضری و مک دانالدی) است که با تایید فیلسوفان تلویزیونی به مخاطبان عرضه می شود. در درس دوم،  بوردیو به تشریح مطبوعات و سطحی نگری آنها و سلطه بازار بر میدان ژورنالیستی می پردازد. در انتهای کتاب هم پیوستی به نام سلطه ژورنالیسم آمده است که به عناصر و المان های تاثیر گذار و منطق خاص میدان ژورنالیستی  می پردازد. خلاصه هر درس به شرح ذیل است.


   

درس  اول: صحنه تلویزیون و پشت پرده هایش

پیر بوردیو در درس اول تلاش کرده است تا به برخی از پرسش ها در مورد تلویزیون پاسخ دهد. در ابتدای کار پیر بوردیو یک تناقض ذهنی را در ذهن مخاطب ایجاد می کند که آیا اصلا باید در تلویزیون حاضر شده یا خیر ؟ وی خط اعتدال را پیش می گیرد و نه حضور در تلویزیون را رد و نه قبول مطلق می کند، بلکه مدعی است که این حضور باید سنجیده و با شرایط خاص صورت بگیرد.

بوردیو معتقد است که صاحبان و مالکان رسانه به مشارکت کنندگان خود ، زمان سخنرانی، موضوع سخنرانی و مجری که مدام آنها را به نظم می خواند را تحمیل می کنند. وی با توجه به این موارد از ما می پرسد که پس با آگاهی به این موارد چرا هنوز به ما تلویزیون می رویم؟ او جواب این سوال را با استناد به جمله برکلی مبنی بر " بودن یعنی دریافت شدن " می دهد، بدین معنی که هدف از شرکت در برنامه های تلویزیونی دیده شدن و مورد توجه ژورنالیست ها قرار گرفتن است. این شرکت کنندگان برای معرفی آثار خود و فروش کتاب هایشان به نمایش های تلویزیونی وارد می شوند و پیر بوردیو معتقد است که تلویزیون امروزه بدل به نوعی آیینه خودشیفتگی شده است.

پیر بوردیو همه مشارکت کنندگان را به تامل در این پرسش وا می دارد که آیا باید شرکت در این برنامه ها را پذیرفت؟ آیا باید برای این اجراها شرایط خاصی را تعریف کرد و با ژورنالیست ها وارد مذاکره شده یا خیر؟

پیربوردیو در صفحه 21 کتاب در مورد اجرا در تلویزیون می گوید که " با تلویزیون ابزاری داریم که به ما امکان دسترسی به همگان را می دهد، از همین منظر، می توان بخشی از مسائل اولیه را مطرح کرد:آیا واقعا آنچه من می خواهم بگویم، مخاطب همگانی دارد؟ آیا من آمادگی آن را دارم که گفتمان خود را از لحاظ شکل، به صورتی در آورم که برای همگان قابل درک باشد؟ حتی می توان از این هم پیش تر رفت: آیا گفتمان من اصولا باید به وسیله همگان تهیه شود؟"

البته پیر بوردیو معتقد است که دستیابی به تلویزیون ما با ازایی دارد که آن یک سانسور خارق العاده است. این بدین معنی است که ما خودمختاری خود را به بهایی از دست می دهیم. این سانسور نه تنها تحت تاثیر اقتصاد و سیاست است بلکه در جهت حفظ نظم نمادین هم صورت می گیرد. پیر بوردیو معتقد است که افراد تمایلی به اینکه کسی اعمال آنها را زیر نظر بگیرد ندارد و این عمل به خصوص در میان ژورنالیست ها شدید تر هم است، اگر چه از منظر پیر بوردیو توجه به اعمال آنها هم مهم است اما در صفحه 24 کتاب مطرح می کند که " افشای برخی از رسوایی ها، برخی از کارهای ناشایست این یا آن مجری یا دستمزدهای خارق العاده این یا آن تولید کننده، سبب می شود که ما به اساس و بنیان قضیه توجه نکنیم، زیرا توجه ما را به سوی نوعی فساد فردی می کشاند، در نتیجه فساد ساختاری حاکم در این مجموعه از چشم ما پنهان می ماند."

در ادامه پیر بوردیو به گروهی از سازو کارها در تلویزیون که منجر به ایجاد خشونت نمادین می شود اشاره می کند، منظور بوردیو از خشونت نمادین " نوعی از خشونت است که با همدستی ضمنی کسانی که این خشونت بر آنها اعمال می شود و نیز کسانی که آن را اعمال می کنند، انجام می شود، زیرا هر دو گروه نسبت به اعمال آن آگاهی ندارند (صفحه 25) .

پیر بوردیو از حوادث به عنوان ماده خام مورد علاقه مطبوعات یاد می کند، حوادث برای رسانه ای چون تلویزیون نیز همین خاصیت را دارند پیر بوردیو معتقد است که تلویزیون برای جذب مردم توجه آنها را به چیزهای جالب جلب می کند، این وقایع اگرچه مورد علاقه افکار عمومی است اما هیچ چیز مهمی در بر ندارد، اما زمان که عنصر مهمی در رسانه ای چون تلویزیون است را می گیرد و چیزی که عملا باید مطرح شود را طرح نمی کند.

بوردیو معتقد است که آگاهی سیاسی مردم به دو شیوه شکل می گیرد، برای گروهی از طریق مطبوعات جدی و برای گروهی فقط از طریق تلویزیون که عملا هیچ اطلاعاتی هم دریافت نمی شود.

تلویریون از منظر پیربوردیو رسانه ای است که هم در جهت بزرگ نمایی  و هم تصویر نمایی اخبار می پردازد. به کار بردن کلمات جنجالی مثل شورش هم یکی از روش های بزرگ نمایی در تلویزیون است.

از منظر بوردیو چیزی به نام ژورنالیست وجود ندارد او در صفحه 32 کتاب می گوید: "ژورنالیست خود موجودیتی انتزاعی است که وجود خارجی ندارد، آنچه وجود دارد، ژورنالیست های مختلفی هستند با جنسیت، سن، سطوح تحلیلی، نشریه خاص یا رسانه تخصصی."

بوردیو در مطبوعات و تلویزیون به نوعی همگنی اشاره می کند، چراکه اخبار حاصله از آنها تولید جمعی است و ژورنالیست ها برای ارائه اخبار مجبور به مطالعه مطبوعات دیگر می شوند که این خود همگنی را تقویت می کند. این عوامل منجر به بسته شدن و محصور شدن ذهنی به صورت خارق العاده ای می شود. اگرچه اخبار تلویزیونی تلاش می کند خود را متفاوت نشان دهد، اما این تغییرات به قدری از منظر مخاطب نامحسوس است که حتی متوجه آن هم نمی شود، اما تولیدکنندگان برنامه ها به آن توجه زیادی دارد چرا که فکر می کنند در افزایش مخاطب تاثیر بسزایی خواهد داشت.

پیربوردیو ساز و کار فوق  را "چرخه ی اطلاعات" می نامد، در این چرخه ی اطلاعات ما به سانسوری کارآمد تر از سانسور دیوان سالاری می رسیم، این بار این سانسور از طریق ساز و کاری به نام خبر داغ صورت می گیرد،  همگنی در اخبار که از منابع بزرگ خبری تامین می شود منجر به دور باطل چرخه ی اطلاعات می شود.

جذب مخاطب و سنجش مخاطب بیش از هر چیز محوریت بازار را در عصر ما نشان می دهد و بازار عامل مشروعیت بخشی به هر چیزی است و در این زمان "پر فروش بودن" منطق حاکم برای تولیدات فرهنگی است. پیرو سیاست گذاری برای فروش بیشتر نوعی رقابت بین شبکه ها در پوشش خبری ایجاد می شود، اولا آنها خبری را که شبکه دیگر پوشش داده را برای نشان دادن همه جانبه بودن و با مطرح کردن جزییات بیشتر برای کسب مخاطب بیشتر پوشش می دهند و در واقع " چیزهایی را به تماشاگران تحمیل می کنند زیرا به خودشان تحمیل شده است " (صفحه 40).

تلویزیون نه تنها رسانه ای همگن و محصور است بلکه فرصت اندیشه را هم از مخاطب می گیرد، وقتی خبری را مطرح می کند، متفکرانی را برای تفسیر به کار می گیرد که فرصت اندیشیدن در مورد مساله نداشتند، متفکرانی که پیربوردیو از آنها به عنوان متفکران فوری می نامد، این متفکران به ناچار در تحلیل شان به دلیل کمبود وقت از پیشداوری ها و ایده های از پیش تعیین شده شان به تحلیل می پردازند.

پیر بوردیو سپس به مدعوین تلویزیونی انتقاد شدیدی می کند و در صفحه 43 کتاب می گوید: " جهان مدعوین دائمی تلویزیون، جهان بسته از روابط و آشنایی های بینابینی است که در یک منطق دائمی تقویت خود، قرار می گیرد." مدعوین مناظره های تلویزیونی با منطق موجه تلویزیونی با هم به گفتمان می پردازند و بحث می کنند. ما در اینجا با مناظره هایی حقیقی یا به دروغ حقیقی، سر و کار داریم ( صفحه 44).

درس دوم: ساختار ناپیدا و اثرات آن

درس دوم کتاب با عنوان "ساختار ناپیدا و اثرات آن"به منطق حاکم در تلویزیون ها می پردازد. بوردویو برای کنکاش دقیق تر در مفاهیم مطرح شده در درس اول به مفهوم میدان ژورنالیستی اشاره می کند. او در صفحه 55 کتاب می گوید: " جهان ژورنالیسم خرده کیهانی است که قوانین خاص خود را دارد و به وسیله روابط جذاب و دافعه دارش، نسبت به خرده کیهان های دیگر تعریف می شود." با توجه برای درک بهتر این تعریف از مثال شبکه TFI  استفاده می کنیم. این شبکه متعلق به شرکت بوییگ است اما صرفا با این عامل خارجی نمی توان واقعیت این شبکه را شناخت، بلکه سلسله مولفه های وجود دارند. یکی از این سلسله مراتب سهم بازار و رقابت است. برای شناسایی این بعد باید به مولفه های زیر توجه کرد:

1-     سهم از بازار

2-     نفوذ بر سفارش دهندگان آگهی

3-     سرمایه جمعی ژورنالیست های پرآوازه و...

بوردیو در صفحه 57 کتاب می گوید: " در میان شبکه ها نه تنها با کنش های متقابل آدم هایی سر و کار داریم که با یکدیگر سخن گفته یا نمی گویند-آدم های که بر یکدیگر نفوذ می کنند تا همدیگر را تفسیر کنند، و همه چیزهای که تا کنون گفته ام- بلکه با روابطی از قدرت کاملا ناپیدایی سر و کار داریم."

در واقع برای درک شبکه ها باید مجموعه روابط عینی نیروهایی را در نظر بگیریم که ساختار میدان را می سازند. بوردیو در صفحه 58 کتاب در تعریف میدان می گوید: " میدان، یک فضای اجتماعی ساخت یافته یا یک میدان از نیروهاست، که در درون آن با افراد دارای استیلا و افراد زیر استیلا، با روابط پیوسته و پایدار و با نابرابری هایی که در درون این میدان اتفاق می افتد، سر و کار داریم. این میدان در عین حال یک میدان مبارزه برای تغییر و یا حفظ میدان مبارزه نیز هست.هر کس درون این جهان، درگیر رقابتی می شود که موضوع آن به دست آوردن قدرت(نسبی){بیش تری} است که در دست دارد، و از طریق موقعیت او درون میدان و، در نتیجه، از طریق استراتژی هایش مشخص می شود."

در واقع رقابت اقتصادی بین شبکه ها برای جلب مخاطب بیشتر، منجر به رقابت میان ژورنالیست می شود که مولفه های آن عبارتند از: خبر داغ، خبرهای انحصاری، به شهرت رسیدن در حرفه و....

در واقع برای شناسایی شبکه ها، باید قدرت خاصی را که نهاد مربوط به او در اختیار دارد را بشناسیم. البته برای کامل تر شدن شناخت مان، باید موقعیت رسانه ملی را نیز درون میدان جهانی شناخت در نظر داشته باشیم.

پیربوردیو برای درک بهتر این ساختار، به تاریخ فرایند شکل گیری آن می پردازد، وی معتقد است در دهه 1950 تلویزیون نقش بسیار کمرنگی در میدان ژورنالیستی داشت و تلویزیون زیر استیلای دوگانه ای فرض می شد، از یک سو وابسته به قدرت سیاسی بود و به جهت اقتصادی وابسته به یارانه های دولتی، و این نهایتا به این رویکرد منجر می شد که مردم فکر کنند که این رسانه کارایی و قدرت کمی دارد. در طول سال های دراز این رابطه به طور کامل تغییر پیدا کرد و تلویزیون چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ نمادین در میدان ژورنالیستی غالب گردید. تلویزیون توانست بسیاری از روزنامه ها را از میان بردارد و یا تحت الشعاع قرار دهد.

بوردیو معتقد است که " تلویزیون، به دلیل قدرت خود در توزیع، مسئله بسیار حادی را در جهان ژورنالیسم مکتوب به طور عام و در جهان فرهنگی به طور خاص، به وجود می آورد." (صفحه 61)

تلویزیون برای جذب مخاطب بیشتر مجبور به پرداختن به مسائل به شیوه ای است که مطلوب همه باشد و مسئله ساز نباشد و موضوع آن  بر اساس سازگاری آن با مولفه های دریافت خواننده ساخته شود. در تشریح همین بحث بوردیو در صفحه 62 کتاب می گوید:" تمام کارهای جمعی که به دنبال همگن سازی و ایجاد ابتذال و دنباله روی و سیاست زادیی است، و هیچکس هم به طور خاص موضوع آن نیست، لزوما نه فکری شده و نه خواستی در کار بوده است."

از همین رو است که بورودیو نقد ساده انگارانه را امری خطرناک محسوب می کند. وی معتقد است که اینگونه نقد ما را از فهم پدیده ها معاف می کند و محصول چنین نقدی "اخبار تلویزونی" است. اخبار تلویزویونی برای همه مناسب است چون آن چیزی که همه می دانند تایید می کند.

در ادامه پیر بوردیو تقسیم بندی از انواع انقلاب مطرح میکند که به شرح زیر است و وی معتقد است تلویزیون هیچیک از این انقلاب ها را در خود ندارد و به دلیل منطق رقابت اقدامی در این باره نمی کند. انقلاب ها به شرح زیر است:

1-     انقلاب هایی که پایه های مادی یک جامعه را تغییر می دهد

2-     انقلاب های نمادین که حاصل کار هنرمندان یا اندیشمندان و پیامبران هستند

3-     انقلاب هایی که ساختار ذهنی انسان ها را، یعنی شیوه اندیشیدن آنها را دگرگون می سازند

و اما نقش ژورنالیست ها و یا میدان ژورنالیستی در تلویزیون انحصار عملی آنها در جهان اجتماعی است. این بدین معنا است که " انحصار ابزار تولید و توزیع اطلاعات را در مقیاسی بزرگ در دست دارند و از طریق این ابزارها، می توانند بر دسترسی نه تنها شهروندان ساده،بلکه بر سایر تولید کنندگان فرهنگی، دانشمندان و هنرمندان و نویسندگان و بر آنچه گاه "فضای عمومی" یعنی توزیع گسترده نامیده می شود، تاثیر گذار باشد." (صفحه 64)

در این حالت باز هم اگرچه ژورنالیست در موقعیتی پایین و زیر سلطه هستند اما شکل خاص و نادری از استیلا را نیز در اختیار دارند. آنها قادرند اصول جهان بینی خود را به کل جامعه تحمیل کنند اگر چه بسیاری معتقدند که جهان ژورنالیستی بسیار وسیع است و دیدگاه هایی متفاوتی را بازنمایی می کند اما باید در نظر داشت که میدان ژورنالیستی بر مجموعه ای پیش فرض ها و باورهای مشترک استوار است. این اصول، اصولی هستند که بر اساس آن ژورنالیست در واقعیت اجتماعی و تولیدات نمادین عمل می کند و هیچ گفتمانی نیست که بتواند از این گزینش گریز کند.این نهایتا به یک سانسور وحشتناک بدون اینکه لزوما ژورنالسیت از آن آگاه باشد منجر می شود.

این قواعد نتیجه ای به مراتب خطرناک تر هم دارد که همان افزایش قدرت تلویزیون و افزایش فشار الزامات تجاری غالب بر این رسانه است. بوردیو معتقد است که سیاست کنش فرهنگی تلویزیون را به نوعی سفسطه گرایی فی البداهه می رساند. البته این سفسطه در مطبوعات هم دیده می شود. از این رو تلویزیون به مخاطبان خود، محصولات خامی را عرضه می کند که پارادایم اصلی آن، گفت و گوهای تلویزیونی، تجربه های زندگی و به نمایش در آوردن بی پرده تجارب زیسته و اغلب مبالغه آمیز است. ( بر گرفته از صفحه 66 و 67 کتاب).

در ادامه بوردیو ما را به نگاهی عمیق تر به دنیای تلویزیون فرا می خواند، با این نگاه عمیق تر ما به رابطه میان نیروها در ارگان های مختلف می رسیم. برای درک سیاست ها باید به موقعیت ارگان های مطبوعاتی و موقعیت افراد در هریک از ارگان ها توجه کنیم. این الزامات ناشی از موقعیت، خود را به مثابه گروهی از ممنوعیت ها یا اجبارهای اخلاقی تحمیل می کنند.

بوردیو معتقد است که " در یک میدان، بازیگران مختلف اغلب بازنمایی های پرسمان بر انگیزی نسبت به سایر بازیگرانی دارند که با آن ها در رقابت هستند." (صفحه 68). در واقع این بازنمایی ها موضع گیری های هستند که از طریق آنها می توان موضع گیری را اعلام کرد.

چیزی که بیش از هر چیزی در این مقطع مطرح است بحث جلب مخاطب بیشتر است و در این راستا تلویزیون تمام مباحثی را که مجلات زرد به آن می پردازد را جذب می کند و در راس مهم ترین اخبار خود  قرار می دهد. جلب مخاطب تنها به این ختم نمی شود بلکه نوع روایت اخبار سیاسی را هم تحت تاثیر قرار داده و به یک ادبیات داستانی سوق دارند. بوردیو هدف این عمل را " ایجاد نوعی خلا سیاسی، سیاست زدایی و تقلیل جهان به گروهی از حکایت ها و داستان ها و حرف های پیش و پا افتاده است." ( صفحه 71).

تلویزیون با نمایشی کردن حوادث و دراماتیک کردن مسائل آنها را به مسائل جامعه بدل می کند. در این مرحله نیاز به کسانی که به چیزهای بی معنا، معنا بدهند، پس "فیلسوفان تلویزیونی" وارد عرصه می شوند.

 در این عرصه مطبوعات دو انتخاب دارند یا باید مسیر تلویزیون را پیش بگیرند و تبدیل به روزنامه های تقریبا تلویزیونی شوند و یا یک استراتژی متفاوت اتخاذ کنند و وارد رقابت با تلویزیون شوند که بسیار خطرناک است؟

بوردیو معتقد است که مطبوعات هم دچار نوعی ذهنیت مخاطب سنجی هستند. این ذهنیت باعث می شود که محتواهای خود را به نفع مخاطب پیش ببرند(البته پیش تر بحث شد که نفع مخاطب صرفا ظاهری است) و خود را با آن تنظیم کنند.

میدان ژورنالیسم یک ویژگی خاصی دارد که آن را از سایر میدان ها متمایز می کند و آن هم وابستگی اش به نیروهای بیرونی است. این بدان معنی است که این میدان به طور بسیار مستقیم به تقاضا وابسته است و می تواند قربانی مجازات بازار شود که بوردیو از آن به قربانی سلیقه عموم یاد می کند.

پیر بوردیو معتقد است که " جهان ژورنالیسم یک میدان است، میدانی که از خلال مخاطب سنجی ها، تحت الزام میدان اقتصادی قرار دارد." (صفحه 74)

بوردیو معتقد است که در حال حاضر همه میدان های تولید فرهنگی، در تبعیت از الزامات میدان ژورنالیستی عمل می کنند نه در تبعیت از ژورنالیست خاصی. این میدان که خود تحت سلطه منطق بازار است، الزامات خود را به سایر میدان ها وارد می کند.بار اقتصادی، از خلال فشار مخاطب سنجی، فشار خود را بر تلویزیون وارد می کند و از طریق تلویزیون همین فشار بر ژورنالیسم وارد می شود و آن را وادار به تسلیم می کند. (صفحه 78)

در ادامه بوردیو به منطق اسب ترووا اشاره می کند. منظور وی از این اصطلاح این است که" در حوزه های مستقل، تولید کنندگان {فرهنگی} ناهمگنی را وارد کردند که با کمک نیروهای بیرونی، اعتباری را به دست بیاورند که نمی توانستند از همکاران خود کسب کنند." رسانه ای چون تلویزیون ابزاری برای اعتبار بخشی به علوم حتی علوم مستقلی چون زیست و فیزیک شده است. تحمیل ابزاری چون تلویزیون بر علم با حمایت همدستانی در آن علم که درگیر شهرت حاصله از تلویزیون هستند صورت می گیرد.

در ادامه بحث بوردیو به رابطه میان باطن گرایی و نخبه گرایی می پردازد. رسانه ای مثل تلویزیون که مخاطب عام دارد، اغلب به مفاهیم باطن گرا که مخصوص مخاطب خاص نمی پردازد، از همین رو راه برای ورود میدان های باطن گرا و فلسفی کم می کند. این بحث، خود منجر به مبحثی دیگر به نام " ورود و خروج" از تلویزیون را منجر می شود. بوردیو در صفحه 91 برای حل این مشکل این چنین می گوید: " باید از برخورداری از شرایط تولید فرهنگی ضروری برای پیشبرد امر جهان شمول، تلاش کرد تا تعداد هر چه بیشتری از افراد بتوانند به شرایط ضروری برای دسترسی به امر جهان شمول برسند."

بوردیو معتقد است که ما می توانیم در مقابل مخاطب سنجی که به نام دموکراسی شکل گرفته است، ایستادگی کنیم. مخاطب سنجی از منظر بوردیو تنها سلطه بازار و اقتصاد می باشد، که وی از آن به عنوان سلطه قانونیت بیرونی و تسلیم شدن به الزامات این ابزار بازاریابی در عرصه فرهنگ، یاد می کند. سلطه بازار و الزامات آن هیچ ربطی به بیان دموکراتیک یک عقیده عمومی روشنگرانه عقلانی و یک خرد عام، به گونه ای که سفسطه گران وقیح مایلند آن را وانمود کنند، ندارد ( صفحه 92).

پیوست کتاب : سلطه ژورنالیسم

به پیوست کتاب " سلطه ژورنالیسم" هم اضافه شده است که خلاصه ای از آن پیوست هم در ذیل آمده است. در این پیوست بوردیو به ساز و کارهای میدان ژورنالیستی که تحت سلطه الزامات بازار است، می پردازد. وی معتقد است الزامات بازار بیش از هر کسی ابتدا بر روی ژورنالیست ها تاثیر می گذارد و از دل آن سایر میدان ها تاثیر می گیرند.

در میدان ژورنالیستی، معمولا ژورنالیست ها، یا به قطب روشنفکر نزدیک ترند یا به قطب تجاری. این موقعیت همچنین به موقعیت روزنامه نگار در فضای مطبوعاتی دارد، اینکه دارای شغل ثابت است یا حق التحریری.

میدان ژورنالیستی علاوه بر موارد فوق دارای خصوصیات هایی که است که امکان تاثیر گذاری آن را بر روی سایر میادین فراهم می کند.

در صفحه 98 کتاب آمده است که " میدان ژورنالیستی به مثابه یک میدان، در قرن نوزدهم و بر اساس تضاد میان روزنامه هایی که "اخبار" را ارائه می دهند، و به خصوص بر "اخبار هیجان انگیز" تاکید دارند، یا به عبارتی "روزنامه های زرد" و روزنامه هایی که تحلیل و تفسیر عرضه می کردند و در تلاش بودند که تفاوت خود را با گروه نخست نشان دهند و برای این کار، به شدت بر ارزش های "عینی" تکیه می کردند به وجود آمد.این جا میدان تضاد و تقابلی بود میان دو منطق و دو اصل مشروعیت یابی."

میدان ژورنالیستی مثل سایر میادین مکانی برای یک منطق خاص و کاملا فرهنگی است. مخاطب سنجی بیش از هر چیزی این منطق را تحت الشعاع قرار می دهد.

در منطق خاص میدانی که معطوف به تولید این محصول بسیار شکننده موسوم به اخبار است، رقابت برای مشتری، شکل یک رقابت برای اولویت، یعنی به دست آوردن اخباری که بیشترین تازگی و جذابیت را داشته باشند (اخبار داغ) می گیرد، و این امر، طبیعی است که هر چه به قطب تجاری نزدیک تر شویم، افزایش می یابد (صفحه 101).

رقابت دائمی برای اولویت داشتن منجر به شتاب زدگی و نوآوری پی در پی می شود، که سبب می شود که ژورنالیست ها به اطلاعات صرفا با توجه به تازگی شان اهمیت دهند، که شکار اخبار را در پی دارد و ما را به یک فراموشی دائمی می رساند.

از دیگر آثار میدان، رقابت منفی است. نظارت بر کار رقبا، برجسته کردن اشتباهات آنها، منصوب کردن موفقیت به جبر باعث یکسان سازی محتواها می شود و تنوع را کاهش می دهد.

در باب تاثیر و نفوذ ژورنالیسم در صفحه 103 کتاب آمده است که " سلطه میدان ژورنالیستی بدان گرایش دارد که در میدان های دیگر کنشگران و نهادهای هم با جوار با قطبی را تقویت کند که بیش ترین حد، زیر نفوذ شمار مخاطبان و بازار است."

بوردیو معتقد استکه در این فضا حتی مطبوعات جدی هم مجبور به تسلیم شدن در مقابل منطق بازار هستند. در مورد سلطه میدان ژورنالیستی بر میدان های تولید فرهنگی از خلال دخالت تولید کنندگانی که در فضای مابین دو رسانه قرار دارند صورت می گیرد. این گروه را پیر بوردیو " روشنفکران- ژورنالیست ها" می نامد.

این افراد نوع جدیدی از تولید فرهنگی را وارد عرصه می کنند که هم باطن گرایی و هم برون گرایی را در خود دارد. در واقع نوعی بی هویتی را در این تولیدات فرهنگی داریم که ناشی از سلطه ساز و کارهای بازار بر روی رسانه است.

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد