وب نما: پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

وب نما: پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

خلاصه­ کتاب: نظریات انتقادی رسانه های گروهی

به نام خدا

خلاصه­ کتاب: نظریات انتقادی رسانه های گروهی

خلاصه کننده:  فاطمه احمدی

استاد درس: دکتر حسن بشیر

درس: نظریه های انتقادی ارتباطات- دانشکده علوم اجتماعی-912

 

منبع: هارت، هانو(1391). مطالعات انتقادی ارتباطات (ارتباطات، تاریخ و نظریه درآمریکا)، ترجمه­: دکتر غلامرضا آذری با همکاری دکتر سید محمد دادگران، چاپ اول، تهران، انتشارات خجسته.

مقدمه مترجمان (صص 20-9)

همان گونه که از نام این کتاب برمی آید، بحث اصلی آن رابطه ی تاریخ و نظریه و به ویژه تاریخ به عنوان عاملی در تبیین مطالعات ارتباطی و رسانه ­ای ایالات متحده­ی آمریکا می­ باشد. سرآغاز کتاب شامل سرفصلی تحت عنوان مقدمه­ ی مترجمان می ­باشد که مباحثی در اهمیت انتقاد و مکاتب و نظریات مهم انتقادی از آغاز تا به امروز به صورت خلاصه و فهرست وار آورده شده است و در سپس به سه ویژگی مهم نظریات انتقادی معاصر اشاره ­ای شده است که شامل:

  1-     بر ملا ساختن ظلم و ستم حاکم بر جوامع

2-     برر سی شرایط اجتماعی و آشکار کردن عوامل تخریب پنهان شده در رویداد های رسانه­ ای با کمک گرفتن از عمل گرایی و ساختارگرایی و به ویژه مارکسیسم

3-     پیوند نظریه و عمل و ایجاد الگو برای رفع مشکلات اجتماعی.

در ادامه مترجمان به معرفی کتاب، بحث در مورد امتیازات آن، معرفی بخش­های مختلف، کاربردها و.. می­ پردازند.

 

پیشگفتار و قدردانی (صص34-21)

سر فصل بعدی با عنوان پیشگفتار و قدردانی  توسط هانو هارت، نویسنده­ی کتاب نوشته شده است که در آن به انتقاد از تآثیر پذیری مطالعات ارتباطی و رسانه ­ای در کشور آمریکا از مجموعه آثار انگلیسی می­ پردازد و این سؤال را مطرح می­کند که چگونه می­توان چارچوب ­های میراث اروپایی را جوابگوی نیازهای فرهنگی آمریکا دانست؟ وی به لزوم توجه به مطالعات ارتباطی آمریکا اشاره و این کتاب را حاصل برخی تلاش ­هایی می­ داند که روند تاریخی پژوهش ­های ارتباطی انتقادی را در آمریکا سازماندهی نموده­اند. این کتاب اندیشه­ی اجتماعی ارتباطات را مورد توجه قرار داده و عقاید آن برگرفته از فرهنگ سیاسی و اجتماعی آمریکا می ­باشد. در این کتاب به طور خاص، به مسئله­ ی رابطه­ی تاریخ و نظریه­ی ارتباطات در آمریکا و به ویژه تاریخ به عنوان عاملی در تعریف و تبیین مطالعات و رسانه­ ای توجه شده است.

 

فصل اول: در تعریف مسائل (ارتباطات، تاریخ و نظریه)- (صص 88-35)

در این فصل نویسنده به لزوم توجه تاریخی به پژوهش ­های ارتباطی در آمریکا توجه کرده و به خلأ آن در مطالعات و کتب پیش اشاره کرده است و به نقد این مسئله پرداخته که بررسی ­های تاریخی در زمینه­ی ارتباط پژوهی به شکل پراکنده، ناقص و یا اغلب مرحله­ ای و شرح حال نویسانه بوده  و بیشتر در تقویت مواضع نظری خاص و نه پاسخ به سؤالات ارتباط پژوهی در زمینه­ی نظریه­ های اجتماعی نقش داشته است.

ادبیات پژوهش­های ارتباطی در آمریکا به دلیل حاکمیت مؤثر و طولانی سنت علوم اجتماعی، از بینش غنی و عمیق نسبت به عملکرد ارتباطات و نقش و کارکرد رسانه­ها برخوردار است. تمایل به تبیین­های تاریخی درباره­ی این حوزه همچنان ممکن است در جهت تقویت بیان­های مسلط نظریه مژثر باشد و کاربست­های پژوهشی را در یک زمانه­ی متغیر دوباره تضمین کند. این موضوع که یک گفت وگوی پارادایمی ممکن است در طی زمان به صورت یک منازعه­ی پارادایمی درآید، به تأمل انتقادی در پژوهش­های ارتباطی برمی­گردد. ماهیت پژوهش­های ارتباطی در آمریکا همواره تجربی، غیر تاریخی و غیرتأملی بوده است و این پژوهش­ها  پاسخ به نیازهای جامعه­ای که فناوری در آن رشد بسیاری یافته، نشأت گرفته است. فقدان توجه به تاریخ در پژوهش­های ارتباطی در آمریکا شرایط کلی جامعه را منعکس می­کند یعنی جامعه­ای که در آن با زوال نظام­های مسلط و نظریه­های بزرگ و فروپاشی کمونیسم و افول کارکردگرایی و مارکسیسم مواجه هستیم. با افول و از میان رفتن این بنیادهای نظری، پژوهش­ها تنها در جهت عمل گرایانه رشد می­کنند. این موضوع را نقد افرادی چون گیدنز که به انتقاد از کارکردگرایی پرداخت، تشدید کرد. گیدنز گفت: "نظریه­های کارکردگرایانه فاقد شرح کافی از کنش انسانی بوده است"(ص44).  همانگونه که نظریه­ی پارسونزی نفوذ خود ار بر تفکر اجتماعی از دست داد. در مقابل گیدنز نظریه­ی ساخت یابی را مطرح نمود که منظور او این بود که ویژگی­های ساخت یافته­ی نظام­های اجتماعی به طور همزمان واسطه و نتیجه­ی کنش­های اجتماعی هستند. بعدها مارکسیسم هم دعاوی خود را کاهش داده و مارکسیسم معاصر تنها به شکل تعهد به یک رهبری فکری باقی ماند. کم کم پژوهش­های ارتباطی به سمت مسئله­ی فرهنگ در گفتمان نظری معاصر پیش رفت و به کاربست فرهنگ اهمیت فراوانی داد.

تأکید بر مطالعه­ی تاریخی در پژوهش­های ارتباطی از اهمیت بالایی برخوردار است. به طوری که هارت می­گوید: "نظریه و نظریه پردازی اجتماعی به شرایط خاص تاریخی نظریه پردازان اجتماعی در زمینه­های گفت و­گویی آنها بستگی دارد، در نتیجه فهم تاریخ از یک تجربه­ی ذهنی و از حیث فرهنگی ممتاز می­شود"(هارت، ص49 و 50). مارکس هورکهایمر رابطه­ی تاریخ با زمان که حاکی از تغییر دائم در قضاوت وجودی نظریه­ پردازان درباره­ی جامعه می­باشد. بین تاریخ و نظریه همبستگی وجود دارد که در رابطه­ی میان نظریه­پردازان و محیط فرهنگی اطرافشان به وجود می آید. نظریه­ها محصول عملی تاریخ در یک مجموعه­ی فرهنگی هستند و به عنوان تبیین­های معاصر از جامعه در بطن محیط پدید می آیند. وجود پژوهش­های ارتباطی در ایالات متحده، نتیجه­ی فرآیندی تاریخی است که مجموعه­ی اجتماعی خاصی را شامل می­شود که در آن تبیین­های ارتباطی، انتظارات و تجربیات را با شرایط  اجتماعی یا سیاسی برآورده می­کند. در واقع پژوهش­های ارتباطی و نظریه­های ارتباطات در خدمت شرایط  سیاسی و اجتماعی خاص آمریکا بوده­اند همانند برخی نظریات که در خدمت توسعه­ی آمریکا و داروین گرایی جدید دهه­ی 1920 و کارکردگرایی 1930بوده و همین طور تولید و انتشار پیام­های ایدئولوژیکی به شکل آگهی و توسعه­ی روحیه­ی ملی گرایی در نظام­های آموزشی.

پس پژوهش­های ارتباطی در این زمان یک علم اجتماعی کاربردی بود که در خلق یک محیط اجتماعی و سیاسی نقش عمده داشته و معرف آن بیشتر دسترسی پذیری ا ز طریق مجراهای رسمی اطلاعاتی بود تا تنوع فرهنگ ذاتیش. در همین جا ما به دیدگاه مخاطبان به عنوان موجوداتی منفعل و نظریه­ی اثرات رسانه­ها می رسیم. پژوهش­های ارتباطی در آمریکا در جوی اقتصادی به ثمر رسید که در آن مفهوم فرهنگ و یادگیری به گونه­ای بازتعریف شد تا مناسب شرایط تجاری باشد. تأکید بر تولید سرگرمی جمعی به جای خلق هنر یا غنی سازی جامعه  از طریق تشویق تنوع فرهنگی، تسلیم ملاحظات تجاری گشت. از آنجایی که غالب اشخاص در مطالعات ارتباطی با برنامه ریزی­های حرفه­ای که رضایت مشتریان صنعتی را تأمین می­کند، سروکار داشتند، کالایی نمودن و کالایی شدن جامعه­ی صنعتی به پژوهش­های ارتباطی هم نفوذ کرد. بعدها بحث حمایت پژوهش­های ارتباطی از سیاست­های نوسازی و پشتیبانی صنعت فرهنگ و تولید انبوه از آن مطرح شد که در این زمینه می­توان به کار لرنر در تولید اطلاعات جهت برنامه­ی نوسازی خاورمیانه اشاره کرد.

بنابراین ظهور پژوهش­های ارتباطی در آغاز به عنوان یک مسئله­ی علمی-اجتماعی  بر تقاضای بازار و سنت کارکرد گرایی و عمل گرایی آمریکایی وابسته بود.

ریشه و خاستگاه کارکردگرایی در پژوهش­هایی که در زمینه­ی ارتباطات انجام شد، در آمریکا به کارهای پاول فلیکس، لازاسفلد، مرتون و چارلز رایت برمی­گردد. این افراد در تحلیل کارکردی ویژگی­های ارتباطات و پیامدهای وسایل ارتباطی به ویژه ارتباط جمعی سهم عمده­ای را داشته­اند. می­توان گفت که دلیل این توجه دائمی فکری بر دیدگاههای کارکردگرایی در آمریکا از واکنش به فرهنگ سودگرایانه­ی غربی ناشی می­شود. در این زمینه، پژوهش­های ارتباطی به منظور آگاهی دادن جهت چگونگی بهره گیری از پیام­ها و رسانه­ها، برای حفظ و کنترل و ثبات نظام ملی، سیاسی و اقتصادی عمل می­کنند. تأثیر سنت کارکردگرایی تا امروز هم بر پژوهش­های ارتباطی ادامه یافته است؛ اگر چه بعدها توجه به مکتب اصالت علم و مارکسیسم از یک سو، و توجه به مطالعات فرهنگی و انسانگرایانه از سوی دیگر زمینه­های جدید مطالعات انتقادی ارتباطات را فراهم کرد.

کارکردگرایی طی سالهای بعد، تحت تأثیر شرایط افزایش تزلزل و بی ثباتی در داخل و خارج کشور، مورد تردید واقع شد. اگر چه نظریه­ای دیگر هم در مطالعه­ی انتقادی پژوهش­های ارتباطی ناموفق بودند. همانند نظریه­ی تعامل گرایی نمادین که نتیجه­ی کارهای جرج هربرت مید بوده و بر اولویت­ عامل فعال متمرکز شد. این نظریه که عبارت بود از در نظر داشتن انسان­ها در روابط با گروهها، کنش متقابل و رفتار نمادین، جای خود را به مفهوم اجتماعی به عنوان توده­ای از افرا داد. این نظریه تنها می توانست در ایالات متحده مصداق داشته باشد. همانطور که گیدنز معتقد است «در جامعه شناسی آمریکا تطابق مختصری میان اعتقاد به تعامل گرایی نمادین و کارکردگرایی صورت گرفته است. به این ترتیب که مکتب کنش متقابل نمادین به مثابه­ی جامعه شنلسی خرد، در نظر گرفته می­شود که با روابط میان فردی و کوچک سروکار دارد در حالی که امور و وظایف جامعه شناسی کلان به مکتب کارکردگرایی واگذار می­شود»(هارت،ص62).

اگرچه تعامل گرایی نمادین بر عامل انسانی تأکید می­کرد اما، دچار ضعف بود و تأثیر سازمانهای اجتماعی را نادیده گرفته و در واقع ضعف روش شناسی داشت. بعدها نظریاتی چون نظریه­ی نمایش گافمن هم مطرح شد اما به دلیل اینکه کارکردگرایی روی ساختارهای اجتماعی و جامعه­ی آمریکا متمرکز و بر مبنای کارهای لازارسفلد، مرتون و دیگران دارای روش شناسی نیرومندی بود، پژوهش­های ارتباطی به این مکتب متعهد مانده است. از سوی دیگر اندیشه­ی لیبرالیسم و عدم رسوخ سوسیالیسم و مارکسیسم در آمریکا موجب شده است تا دیدگاههای نظری و تغییرات سیاسی و اجتماعی در جهت منافع و همگام با پیشرفت فناوری باشد که تجلی آن در کارکرد گرایی مشاهده می­شود.

انتقادات به پژوهش­های ارتباطی از خارج از مرزهای ایالات متحده، تأثیر مارکسیسم و عمل گرایی بر فرهنگ و ارتباطات و تأثیر مطالعات فرهنگی، منجر به شکل گیری نوعی آشوب درون حوزه­ای شد. با آمدن فنون آماری و مشارکت سنجی در آمریکا جهت تعیین میزان مشارکت مردم، رویکردها دچار تغییر شد. کم کم پژوهش­های ارتباطی به نقش فرهنگ پی بردند و این به معنی ضرورت ارائه­ی تعریفی از مفهوم جامعه که بر حضور گروهها و افراد و مشارکت آنها در شرایط موجود متمرکز باشد و این نیاز به تأملات تاریخی و شناسایی دوباره­ی ماهیت تاریخی نظریه­پردازی را تشدید می­کرد. کسانی مانند برگر و لوکمان تبیین­های کارکردگرایانه در علوم اجتماعی را به مثابه­ی ترفند نظری رد کردند و هشدار دادند که جامعه شناسی ساختاری محض به طور مزمن در خطر شیءسازی پدیده­های جتماعی قرار دارد.

پس از اینکه کارکرگرایی مورد تردید واقع شد، توجه به فاعل انسانی و تفسیر در نظر پژوهشگران اهمیت یافت. ورود رویکرد فرهنگی به مطالعه­ ی جامعه، ملاحظات جنسیت و قوم شناختی و تأثیر مارکسیسم بر پژوهش­ های ارتباطی به ظهور تاریخ گرایی جدید به عنوان رویه ی فرهنگی خاص در دهه  1980 منجر شد. تاریخ گرایی جدید حالتی از موجودیت فکری معاصر است، کاناوالی از عقاید که نظریه های رقیب در آن توجه را به پیچیدگی مشکلاتی جلب می کند که در قرار دادن فاعل انسانی در فرآیندهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه مشاهده می شود.

در نهایت رجوع به اندیشه ی رویکرد انتقادی وجود دارد که در آن علایق فکری به سوی ارتباط پژوهی ای که در برگیرنده ی دیدگاه مطالعات فرهنگی است، جذب می شود و این به دلیل تمایل ذاتی این دیدگاه به سمت مسائل تاریخی و پیوندش با امور نظری می باشد. بنابرای، رویکرد انتقادی با آمدن سنت مارکسیستی به ویژه نظریه ی انتقادی و مطالعات فرهنگی بریتانیا اهمیت یافت.

فصل دوم: در کشف ارتباطات (عمل گرایی و تعقیب انتقاد اجتماعی)- صص 164-89

نویسنده در این فصل به این موضوع می پردازد که نظریه ی اجتماعی در آمریکا تحت تأثیر شرایط تاریخی و جامعه ایجاد شده  و موجب ایجاد عمل گرایی شد که نقش ارتباطات و پژوهش های ارتباطی در زمینه ی توسعه و توجیه این عمل گرایی از اهمیت بالایی برخوردار بود.

در ایالات متحده، مفاهیم آزادی خواهی و تأثیر فناوری بر ماهیت ارتباطات بر رویکرد تاریخی نظریه و پژوهش ارتباطات اثر گذارده و همواره آن را هدایت کرده است. در جریان این پیشرفت ها، ایده ی انتقادی با گسترش اطلاعات و دانش نضج گرفت و در اثر کار بیشتر با نتایج اجتماعی و سیاسی ناشی ار تحولات اجتماعی برانگیخته شد و این امر همزمان با پدیداری عمل گرایی در آمریکا بود. نفوذ اروپایی فرهنگ مارکسیستی و ضد مارکسیستی درباره ی فرهنگ توده وار در ایالات متحده، مورد توجه واقع شد  که این نشانه ی این مسئله مهم است که در تاریخ اندیشه ی آمریکا، اروپا  و عقاید اروپایی نفوذ داشته است. عمل گرایی نمونه ی بارز این تأثیرات  بود. ظهور عمل گرایی در آمریکا با گسترش روزنامه نگاری اصلاح طلبانه ی عامه پسندی همراه بود. در این زمان آثار کسانی چون هنری جورج، ادوارد بلامر و هنری لوید که اصلاح طلب و آرمانگرا بودند، مورد توجه قرار گرفت.

در همین زمان گرایش به دیدگاه تجربه گرایانه (ناشی از عمل گرایی) سرآغاز نگرشی آمریکایی به محیط اجتماعی و سیاسی بود که بر موضع ایدئولوژیکی اندیشمندان علوم اجتماعی آمریکا و گرایش های فرهنگی آنان اثر گذاشت و این موجب شد تا علوم اجتماعی بیشتر از دیگر رشته ها بر نوسازی و تداوم به عقاید سیاسی- فرهنگی سهیم باشد. در این زمینه ، مطالعات ارتباطی و رسانه ای بار تبیین علمی و انگیزش و اقناع را به دوش کشید. پس ارتباط پژوهی تحت تأثیر عمیق تاریخ عقاید اجتماعی در ایالات متحده بوده است و موجب اهمیت زمینه ی تاریخی برای درک برای درک پیدایش پژوهش های ارتباطی شده است.

عمل گرایی خود کوششی سراپا آمریکایی برای انطباق با شرایط زندگی نوین و گسستی با مطلق گرایی بود. عمل گرایی را نخستین بار شخصی به نام رالف بارتون پری طی مطالعات خود مطرح کرد و معتقد بود "«عمل گرایی با کنش جمعی و قدرت جمعی در ارتباط است و در آن اهمیت کمی برای روابط مستقیم انسان و حاکمیت خداوند قائل و در مقابل برای روابط میان بندگان اهمیت بیشتری قائل است»"(ص92). پری دریافت که عمل گرایی فلسفه ی بی پروایی دوران جوانی، پروتستانیسم، پیشرفت های دنیوی، دموکراسی و خواستار در اختیار گرفتن آینده است. بعدها عمل گرایی فرصت هایی برای انتقاد از جامعه هم مطرح کرد.

جان دیویی عمل گرایی را به عنوان بنیانی تازه برای دانش اجتماعی و علمی مطرح کرد و بیان کرد که «عمل گرایی خود را به عنوان تجربه گرایی تاریخی عرضه می دارد، با این تفاوت بنیادین که نه بر پدیده های پیشین بلکه بر پدیده های بعدی و نه بر سابقه ی آن بلکه بر امکانات عمل تکیه می نماید و چنین تغییری در این دیدگاه از حیث نتایج آن انقلابی معنا می شود»(ص94). پژوهش های ارتباطی در این دوره توسعه ی عمل گرایی را توجیه می نمود. عمل گرایی هم چنین خواستار مفهومی جدید از فرهنگ بود که از انقلاب صنعتی و توجه به دموکراسی به مثابه ی یک تجربه ی آمریکایی پدید آمده بود. در شرایط صنعتی شدن، شهری شدن و آموزش و تفکر اجتماعی بر مسائل ارزش و تغییر، سنت و نوآوری متمرکز شد. مواجه بین ارزش های سنتی یک جامعه ی روستایی با نتایج حاصل از فناوری و تجاری شدن جامعه ی شهری زمینه ی رشد یک فرهنگ آمریکایی به وجود آورد.

عمل گرایی آمریکایی هم چون یک سنت فلسفی، محور بودن ارتباطات برای تبیین اجتماعی-فلسفی جامعه ی آمریکایی را مورد توجه قرار داد. در واقع، اهمیت تلگراف، خط راه آهن، بزرگراهها به عنوان وسایل حمل و نقل و گسترش مدارس و روزنامه ها به عنوان منابع معرفت، زمینه های تاریخی یک گفتمان نظری درباره ی جایگاه ارتباطات در یک جامعه ی نوین را فراهم نمود. در پی این، نسلی از فیلسوفان مثل پیرس، جیمز، دیویی و مید با کمک کرفتن از بحث ارتباطات و زبان، دیدگاههای در مورد نقش ارتباطات را مطرح کردند.

پیرس

پیرس اهمیت علائم را به عنوان ابزارهای عمومی و اجتماعی ارتباطات نشان داد و مطالعات نشانه شناسی او به عنوان بخشی از مطالب با اهمیت در مطالعه ی ارتباطات و فرهنگ شد. پیرس علاقه ی فراوانی به مسئله ی زبان داشت. نظریه ی او مبنی بر این اصل بود که هر چیزی نشانه است، مادام که بتوان آن را نماینده ی چیزی دیگر دانست. او روش جدیدی را برای درک ارتباطات و تعامل انسانی مطرح کرد که بر اساس آن فرد در موضع محوری در رابطه با واژه ها قرار گرفته و آن در فرآیند بیان و تفسیر می باشد. پیرس بر این امر تأکید کرد که حقیقت به نحو مستقل از تجربه به وسیله ی افراد تعیین نمی گردد و باید از طریق جامعه ی بررسی کنندگان آزمون و تأیید شود. توجه پیرس به اندیشه، حقیقت و واقعیت همان پرسمان های مربوط به زبان و ارتباطات است که از راه نشانه ها، روابط نشانه ای و دلالت هدایت می شدند، مرتبط به وجود یک زمینه ی فرهنگی بودند و جایگاهی در تجربه ی مشترک جامعه داشتند. ارتباط میان فرد و اجتماع به وسیله ی موجودیت او در ارتباط و مشارکت با دیگران در تجارب جامعه تعیین می شود.

ویلیام جیمز

دیگر عمل گرای آمریکایی ویلیام جیمز به عنوان قهرمان عمل گرایی در بین معاصرین خود شناخته می شود؛ زیرا به آنچه مورد توجه مردم معمولی است، می پردازد.  جیمز در مباحث خود راجع به عمل گرایی، قدرت تحقیق را به درون محدوده ی جماعت  به عنوان روش روشن ساختن مفهوم معنی و ماهیت حقیقت وارد کرد. تمام حقیقت را انسان می سازد. حقیقت آن چیزی است که به کار می آید یعنی آنچه به طور کلی و در بلند مدت برای فرد در رابطه با دیگران مؤثر و مفید باشد. او معتقد به نیروی دانش بی واسطه بود و مفهوم تجربه گرایانه ی آزمون عقاید را با استفاده از روش کمی پذیرفت و این همان مسئله ی اصلی تجربه گرایی است. پس دانستن یعنی مشاهده کردن و کانون توجه جیمز روی ساخت تجربی مشخص و ملموس می باشد. انسان ها تماشاگر نیستند بلکه کنش گران هستند و واقعیت را دائماً می سازند.

جیمز معتقد بود تفکر ما برای تغییر جهان به وجود آمده است. و این تغییر تنها با آزمون عقاید و نظرات صورت می گیرد. پس عمل گرایی به جامعه آزادی عمل داده و تفکر انتقادی را تشویق می کند.

دیویی

علایق جیمز در مورد عمل گرایی به دیویی منتقل شد. نوشته هایش در مورد مسائل اجتماعی بود و بستر مناسبی به لحاظ نظری برای حل مشکلات اجتماعی فراهم آورد. دیویی عمل گرایی را یک نظریه ی منطق و رفتار اخلاقی می دید و به نظر او قلسفه ابزاری برای حل مشکلات فلاسفه نیست بلکه ابزاری برای حل مسائل بشری است. جهان در حال تکامل است و مخلوقات محیط فیزیکی و اجتماعی خود را می سازند و در این  بین ارتباطات، جنبه ی مهم و آشنای زندگی اجتماعی است. ارتباط عاملی است که فرد از طریق آن در  نظامی از روابط متقابل و مقصودهای مشترک قرار می گیرد و به او امکان بهره مندی از تجارب مشترک و گفتمان را عرضه می دارد. فرهنگ نتیجه ی تجربه ی اجتماعی و فردی مشترک است که برای هدایت زندگی معنا و جهتی را ترسیم می کند و خود منوط به سلطه و نظارت بر ارتباطات است.

دیویی با توجه ویژه ای که به جامعه ی مردم سالارانه داشت، ار تباطات را به عنوان اساس جامعه و شرط ضروری برای عملکرد مردم سالاری و رشته ی پیوند نگرش انتقادی به فرهنگ آمریکایی معرفی کرد. با توسعه ی فناوری و اقتصاد در آمریکا، منافع جمعی نادیده انگاشته شد و نوعی فردگرایی به وجود آمد که با اندیشه ی مردم سالاری ناسازگار بود. یک اجتماع عامه که فاقد جهت یابی و ناتوان در ارائه ی هویت خود بود، به وجود آمد و دیویی از این مسئله که عصر ماشینی در توسعه ی جامعه ی بزرگ، جامعه ی کوچک را مورد تجزیه قرار داده است، تأسف خورد. فردگرایی در حال افول است و شکل هایی از انسجام و اجتماعی شدن که در اثر مشارکت در جامعه حاصل می شود، در حال به وجود آمدن است.

«عقاید دیویی در مورد جامعه ی مطلوب در کتاب مردم سالاری و آموزش انعکاس یافت که در آن به دو مقیاس برای کیفیت حیات اجتماعی اشاره کرده است:

1-     میزان اشتراک تمامی اعضای گروه در مناقع جمع

2-     میزان کمال و آزادی آن در ارتباط متقابل با گروههای دیگر

و جامعه ی نامطلوب از نظر او جامعه ای است که هم از نظر درونی و هم از نظر بیرونی موانعی را در راه آزادی مراوده ها، ارتباطات و تبادل تجربیات ایجاد می کند»(هارت، صص113و114).

جورج هربرت مید:

مید از جمله کسانی است که مطالعه ی ماهیت انسان  و توانایی برقراری ارتباط را در زمینه ی اجتماعی قرار داده است. رفتارگرایی اجتماعی او بر عمل گرایی استوار است. از نظر او، رفتار فرد را بایدبا توجه به رفتار کل گروه اجتماعی که فرد عضو آن است، سنجید. رفتار و گفتار محصول اجتماع فرد است. مید معتقد است«به خود رسیدن تنها به واسطه ی به کار گرفتن رفتار و روش گروه اجتماعی ای که انسان به آن تعلق دارد، میسر است»(هارت،ص114). افراد ضرورت وابسته بودن خود به اجتماع را درک می کنند و نظام ارتباطی را برای ارتباط با هم توسعه می دهند. درک مید از ارتباطات و جامعه ی آرمانی، با مفهوم مشارکت با دیگران عجین شده است. خود از طریق دیگران شناخته می شود و این پیشرفت فرد از طریق ارتباطات است که حد و مرز گروه را تعیین می کند. پس ارتباطات همان روندی است که جماعت را با آن سازماندهی می کنند. در تعریف ارتباطات باید اهمیت امر اجتماعی یعنی دخیل شدن فرد در تجربه ها مشترک افراد را در نظر داشت. در نظر او ارتباطات فراگردی ساده برای انتقال نمادها نیست بلکه رفتاری است در یک کنش اجتماعی که فرد تمایل به همان عملی را بروز می دهد که در دیگران آشکار می شود.

مید جامعه ای را که اجازه ی این نوع ارتباطات یعنی ورود به نگرش دیگران را نمی دهد، انتقاد می کند و این نوع ارتباطات را ناقص و تأثیرگذار بر روی مردم سالاری و واقعیت می داند. اخلاقی بودن ما و این مسئله که بین افراد همدلی و همکاری وجود دارد، ناشی از اجتماعی بودن است. مردم سالاری روندی است که در آن هر فرد پاسخ های از خود بروز می دهد که میداند جماعت و گروه او هم همین را خواهند گفت و این مسئله با سازماندهی جماعت از طریق ارتباطات ممکن می شود.

اندیشه های مید از نظرات دیویی که با ارتباطات و اندیشه ی مردم سالارانه آمیخته بود و همین طور با کارهای چارلز هورتون کولی (که عضوی از مکتب شیکاگو بود و از نظر او بدون ارتباطات ذهن انسان کامل نخواهد شد) رابطه داشت.

اندیشمندان اجتماعی در آمریکا به شدت در کنار تاریخ بودند و تغییرات جامعه را به خوبی درک و در نظریات خود بازتاب می دادند. پس از بروز یک سری تغییرات در جامعه ی آمریکا  و قدرت گرفتن سرمایه داری، نظریه پردازان اجتماعی در انتقادشان بر فراگرد ارتباطات اجتماعی با اندیشه ی تغییر مواجه بودند. اکثر این اندیشمندان همان اعضای مکتب شیکاگو بودند که بر تعریف داروین از تکامل- که روندی تدریجی است- تأکید داشتند و پس از قدرت گرفتن سرمایه داری، بر توزیع اقتصادی مناسب و برابر تأکید ورزیده و ارتباطات را یک عامل کاهش تفاوتهای اقتصادی و اجتماعی می دانستند. چشم انداز آمریکایی در تعریف فرهنگ ابتدا بیشتر بر فهم زیست شناسانه  استوار بود ولی بعدها تحت تأثیر مکاتب اروپایی و به ویژه آلمانی مفهوم تفاوتهای موجود بین رشته های طبیعی و فرهنگی آمد. ارتباطات به عنوان یک پدیده ی اجتماعی مرزهای بین رشته ای را نفی کرده و زوایای مختلفی از رشته های متفاوتی را استفاده کرده است. پس فرهنگ در تعریف ارتباطات نقش اساسی یافت.

با رهبری دیدگاه عمل گرایی در آمریکا، نظریه پردازان اجتماعی توجه خود را بر اهمیت امر اجتماعی، نقش اجتماع در فراگرد ارتباطات متمرکز می سازند. دیویی ارتباطات را به عنوان یک بخش زندگی روزمره می دید که به مردم سالاری منجر می شود اما این ارتباطات ممکن است هم چنین در جهت سازگاری مردم با نظام سیاسی- اقتصادی به کار رود. دیویی بارها خطرات ارتباطات عمومی از جمله روزنامه نگاری را مطرح کرد و مطبوعات را ابزاری بالقوه برای سرکوب و تقلب می دانست. وی شرایطی را برای آزاد بودن مطبوعات در نظر گرفت. او در پایان به این نتیجه رسید که ارتباطات و رسانه با اطلاعاتی کار می کند که مردم را به ارزیابی و قضاوت درباره ی حوادث خارج از نظارت آنها فرا می خواند.

چشم انداز انتقادی پژوهش در علوم اجتماعی در یک تحلیل مبسوط از ابزار تغییر مانند قدرت جمعی تجارت و صنعت آمریکا از جمله مطبوعات پدیدار شد. این ادبیات انتقادی به ویژه درباره ی مطبوعاتبیان شد که یک نقش آرمانی داشتند و آن همان دموکراسی و مردم سالاری بود و نقشی سنتی که همانا دفاع از طبقه ی حاکم بود. این دوران عرصه ی برخورد میان ایدئولوژی مسلط و آزادی خواهانه بود که این در تأیید تاریخی بودن نظریه در آمریکا کارآمد است.  افرادی چون دیویی و ادوارد وبلن به انتقاد از سرمایه داری و حکومت ثروتمندان پرداختند. این درست مصادف با زمانی بود که آمریکا در حال تغییر از روستا به شهر بوده و تقاضا برای هنجارهایی چون مردم سالاری و جماعت وجود داشت.

پس آغاز پژوهش های ارتباطات و رسانه در دوران درگیری بر سر اصلاح جامعه بود . در این دوره به دلیل اهمیت ارتباطات به عنوان یک فرآیند اجتماعی مهم، نظریه پردازان به انتقاد از عملکرد رسانه ها پرداختند. برخی از نظریه پردازان که به اهمیت ارتباطات پی برده بودند و موجودیت جامعه را در گرو آن می دانستند، به انتقاد از عملکرد ارتباطات در عرصه ی مردم سالاری پرداختند. پس نفوذ عمل گرایی از طریق جنبش اصلاحات اجتماعی دهه ی 1920 برخاسته بود و در دهه های 40 و 50 مورد توجه پژوهش های اجتماعی قرار گرفت و در دهه های 60 و 70 و80 نیز ادامه یافت.

«عمل گرایی به عنوان یک روش ایضاح کردن اندیشه ها ، مطالعه ی ارتباطات به عنوان یک فرآیند اجتماعی را ایجاب می کرد که در آن در مفهوم تجربه های مشترک به جست و جوی یک بنیان چند معنایی فکری و معنوی می پردازد و مفاهیم حقیقت و واقعیت اجتماعی را به صورت شکل یافته عرضه می دارد» (هارت، ص153).

فصل سوم: در بی خبری از تاریخ (پژوهش های ارتباط جمعی و نقد جامعه)- (صص242-165)

آمریکا در دهه ی 40 وارد عصر توده وار شد. و نقش ارتباطات در شکل دهی به این جامعه مورد توجه قرار گرفت.  در این زمان، نظریاتی در مورد جامعه و بررسی رفتار جمعی  مانند تأثیر فریب کاری توده وار در تبلیغات سیاسی و تجاری بر اهمیت محیط اجتماعی به وجود آمد. جامعه شناسان مکتب شیکاگو هم در این زمان به مسائل جامعه و ارتباطات توجه کردند و افکار عمومی را به عنوان عامل مهمی و منبع قدرت برای حفظ جامعه ی آزادی خواه می دانستند. مثلاً هربرت بلومر که رویکرد عمل گرایانه در زمینه ی آسیب شناسی جامعه ی توده وار داشت، اجتماع را به انواع:

1-     همگان (عامه ی مردم)

2-     انبوه خلق (جماعت)

3-     توده ی مردم (عوام پیرو) تقسیم کرد.

بلومر معتقد بود که جنبش های اجتماعی که بر اساس همگان یا انبوه خلق هستند، موجب پیدایش نظم اخلاقی و سیاسی می شوند ولی توده ی مردم به جهت گیری ذهنی شبیه هم و تمایل مشترک منجر می شود. پس افکار عمومی و تبلیغات سیاسی با عامه ی مردم و تبلیغات تجاری با توده ی مردم عجین است. تجارب افرادی چون بلومر و دیگر نظریه پردازان آمریکایی بر توده سازی در آمریکا استوار بود که عامل آن فناوری و صنعتی شدن دانسته می شد.

در این زمینه مطالعات زیادی روی ارتباطات به عنوان وسیله ای برای سازماندهی و دستکاری ذهن مردم انجام شد. از جمله می توان به مطالعه ی هارولد لاسول اشاره کرد. او برای اولین بار واژه ی ارتباط جمعی را در باب تبلیغ سیاسی در کار خود وارد کرد که همانا اشاره و تأکید بر فناوری ارتباطات در فرآیند تصمیم گیری سیاسی بود. پس رسانه ها در بحث شکل دهی به افکار عمومی در زمینه ی مشارکت نهفته، موقعیت سیاسی و اجتماعی مهمی یافتند که باید به آنها توجه می شد. در زمینه ی جامعهی توده وار و بحث های مرتبط با آ در آمریکا نوعی خوش بینی هم وجود داشت که تمرکز آن روی بحث فرهنگ توده وار و فعالیت های جمعی بود. این دیدگاه هم به مسائل ارتباطات و رسانه در جامعه ی توده وار روی آورد.

به طور کلی دانش پژوهی و روش شناسی علمی- اجتماعی روی به سوی مسائل ارتباطات و مردم داشت و با عمل گرایی آمریکایی که به استفاده از نیروی جدید ارتباطات در جامعه اعتقاد داشت، تلفیق شد. در نظریه های آمریکایی و مبتنی بر تجارب آمریکا در مورد جامعه ی توده وار، هشدار در مورد خطر رسانه ی قدرتمند برای آزادی وجود داشت؛ بنابراین زمانی که مطالعات ارتباطی و رسانه ای در آمریکا شروع شد، هم روی به سوی نیاز جامعه ی در حال توسعه یعنی تعیین علایق سیاسی و اقتصادی داشت و هم پایه های فکری آن بر اساس عمل گرایی و جامعه شناسی مکتب شیکاگو بود. بعدها بر ایجاد علم ارتباط جمعی و درک نقش رسانه ها تأکید صورت گرفت و افراد و نظریه پردازانی در آمریکا به وجود آمدن که تنها روی رسانه ها کار می کردند. ازاین میان می توان به دفلور اشاره کرد که حرکت به سوی تبدیل شدن ارتباطات به یک علم را شروع کرد. از دیگر افراد این نحله، می توان به لاسول، لازارسفلد، کورت لوین و هاولند اشاره کرد.

عمل گرایی و مکتب شیکاگو در توجه به پژوهش های ارتباطی و نقش ارتباطات، به حفظ نظم اجتماعی و به کارگیری ارتباطات برای زندگی بهتر روی آوردند. در ادامه با ظهور مفاهیمی جون فرهنگ توده وار و جامعه ی توده وار، این اهداف مورد تردید قرار گرفت. این موضوع مصادف بود با زمانی که جامعه شناسی تحت تأثیر اندیشه ی پارسونز و کارکردگرایی ساختاری قرار گرفت و بر این امر وقوف یافت که جامعه متشکل از نظامی از بخش های مرتبط به هم است که برای رسیدن به تعادل پویا تلاش می کنند. به همین ترتیب ارتباطات جمعی با جست و جوی وابستگی فعالیت های مخاطبان و ارتباط گران ادامه یافت که ممکن بود در جهت حفظ یا تهدید دوام نظام اجتماعی باشد و این بر خلاف پژوهش های ارتباطی مکتب شیکاگو و عمل گرایی بود.

تأثیرات عمدی یا غیر عمدی رسانه در بحث ارتباطات و رسانه مورد توجه قرار گرفت و بحث فرهنگ و چاچوب فرهنگی وارد مطالعات شد. همان گونه که جرج گربنر بعدها بحث فرهنگ را در تعریف خود از ارتباطات افزود و بیان کرد که در ارتباطات افراد باید محیط اجتماعی خود را بشناسند تا جریان های زیرین فرهنگی شان را درک کنند.

«زمانی که حوزه ی نظریه و پژوهش در ارتباطات جمعی از تبیین تاریخی/فرهنگی ارتباطات که یادآور عمل گرایی و کار مکتب شیکاگو بود، به تبیین علمی- اجتماعی جابجا شد، عقاید ارتباطات و رسانه در متن بررسی ها و تحلیل های کمی پردازش شد» (هارت، ص 176). این کار به طور محسوسی در کارهای شرام، هوگارت، بوگارت و کلاپر دیده شد که همان پی گیری هدف اصلی مطالعات ارتباطی یعنی تولید، سازماندهی، ترکیب، ساختار، توزیع و کارکردهای نظام پیام در جامعه و درک نظریه های رسانه های جمعی را اشاعه دادند و تأثیر کارکردگرایی به وضوح در آن وجود داشت. روش های پیمایش پژوهی و تحلیل محتوا برای توصیف فراگرد ارتباطات ایجاد شد. این همان رویکرد تجربی، کمی و اجتماعی- علمی بود که مشخصه ی نظریه های کارکردگرایانه ی آمریکای شمالی بود و توسط بنیانگذاران پژوهش های ارتباطی در ایالات متحده مانند شرام، لاسول، لازارسفلد، کورت لوین و هاولند پایه گذاری شد.

این افراد مطالعه ی تاریخی ارتباطات و فرهنگ را که در مکتب شیکاگو وجود داشت، مردود شمرده، تحت تأثیر  علم رفتاری بوده اند، ارتباطات را کمی و نه نظری می پنداشتند و کارهایشان بیشتر منطبق بر مسائل روش شناسی بوده است. همان گونه که شرام معتقد است «علم ارتباطات انسانی تنها با پیش روی اندازه گیری مخاطب، نمونه گیری افکار عمومی، بررسی محتوا و اندازه گیری تأثیر اجتماعی رشد یافت» (هارت، ص179). لاسول تأکید کرد که درباره ی کمی کمی کردن ارتباطات باید جدی بود زیرا فقط از این طریق می توان نتایج علمی به دست آورد. در همین زمان گزارش ویلی و رایس در مورد کارگزاران ارتباطات منتشر شد . آنها به انتقال پیام طی تغییرات فناوری توجه کردند و معتقد بودن ارتباط جمعی فکر، اندیشه و عمل توده ها را یکسان کرده و بر رفتار آنها نظارت دارد. به تدریج ارتباط جمعی به بخشی از زندگی روزمره تبدیل می شود و رفتار افراد و سازمان های اجتماعی را همانند می کند و مؤسسات سنتی را مورد تهدید خود قرار می دهد.

در اواخر دهه ی 40 و طی دهه ی 50 پژوهش های علمی و تجربی که بر جنبه های کارکردی ارتباطات جمعی تأکید داشت و از روش اثبات گرایانه ی خاصی استفاده می کرد، رونق گرفت. لاسول راهی را برای توصیف کنش ارتباطی، عناصر فراگرد ارتباطات، تحلیل رسانه، تحلیل مخاطب و تحلیل اثر پیشنهاد کرد. کار او در چارچوب رویکر ارتباط گر و تأثیر پیامها یا همان رویکرد اثرات بود. تعریف او از ارتباطات به الگوی محرک- پاسخ و نظریه ی یادگیری برمی گشت که در آن جامعه مجموعه ای از افراد ناشناخته است  که از هم جدا بوده و در معرض اثرات رسانه ها قرار گرفته اند.

شانون و ویور در پی لاسول، ارتباط را به منزله ی فراگردی خطی و یک سویه توصیف کردند. ایم پارادایم یعنی پارادایم اثرات ارتباط جمعی با کارهای  نیوکامب، فستینگر و گربنر و .. ادامه یافت. تا دهه ی 1970و 1980 که بحران پارادایمی رخ داد و به اهمیت فرهنگ در پژوهش ارتباطی توجه شد.

تجاری سازی زندگی روزمره، به خصوص پیش از جنگ جهانی دوم و الزامات تحلیل تبلیغات سیاسی در طول جنگ و اقتصاد پس از جنگ، به تسریع مطالعات ارتباطی در جامعه ی آمریکا کمک کرد. در پی این پژوهش گران در دانشگاهها شروع به تولید مطالبی در مورد ارتباطات و روش شناسی ارتباط پژوهی کردند و مسائل مربوط به جامعهی توده وار و تأثیر تغییر فناوری رسانه ای بر فرهنگ مورد توجه قرار گرفت.

شرام در کتاب خود تحت عنوان ارتباطات جمعی به معرفی کامل این نوع ارتباطات پرداخت و فراگردهای ارتباطی محتوا و مضمونها، مخاطبان و تأثیرها بدون نیاز به درک انتقادی را مطرح کرد. کتاب بعدی وی فرآیند و تأثیرات ارتباط جمعی بود که بیشتر درآن به اثرات رسانه ها پرداخت و ارتباطات را در متن جامعه و فرهنگ در نظر نگرفت. این منابع در جهت پیشرفت رشته ی ارتباطات و رسیدن به دانشی اجتماعی- علمی ایجاد شدند و در طی زمان به منبع اصلی اطلاعات در مورد ماهیت ارتباطات جمعی و اثرات آن بر جامعه تبدیل شدند. هر چند این افراد بیشتر روی روش و نه نظریه کار کرده بودند.  مثلاً شرام خود با افرادی چون لوین، هاولند، لازارسفلد و مید آشنایی داشت و توانایی او در پاسخ به پرسش های متنوع و علمی بی نظیر بود ولی چارچوبی انتقادی برای  نقد رسانه در جامعه ی آمریکا نداشت. او دربارهی وضعیت ارتباط پؤوهی گزارش داد ولی از نقد آگاهانه از نظریه ها و روش شناسی های این حوزه و بررسی صحت آنها دور بود و به واقع کارش حمایت از پژوهش های ارتباطی و حفظ سطحی عملکرد رسانه ها برای توسعه ی جامعه ی آزادی خواهانه بود.

با گذشت زمان فرهنگ توده وار مورد توجه قرار گرفت و دیدگاههای خوش بینانه و بدبینانه به رسانه در کنار هم شکل گرفت. مثلا وایت معتقد بود که این رسانه های جمعی اند که حاکی از بزرگترین وعده به انسان متوسط هستند که یک غنای فرهنگی در آستانه ی ظهور است که هیچ عصری در گذشته نمی توانست به او ارزانی دارد. در حالی که روزنبرگ معتقد است انسان های معاصر به طور معمولی می فهمند که زندگی شان خالی از معنا و ناچیز شده است و از جامعه، خودش و گذشته اش بیگانه شده است.

کتاب روزنبرگ و وایت در زمینه ی فرهنگ توده وار به صیانت از فرهنگ، شرایط نوسازی و نیروهای مخرب تجارت گرایی و تأثیر رسانه های جمعی بر تفسیرهای مردم سالارانه و فرهنگ را مورد توجه قرار داده بود. اهمیت فرهنگ روشن شد و فرهنگ که به شکل یک کالای مصرفی درآمده بود، مورد توجه انتقادی قرار گرفت؛ این مسئله که فرهنگ توده وار بیشتر بر فایده بخشی و مصرف و سرگرمی تأکید دارد تا کمال و آموزش.

لازارسفلد در مقدمه ی کتاب  فرهنگ برای میلیون ها؟ رسانه های جمعی در جامعه ی نوین از طرفداران فرهنگ عامه پسند انتقاد کرد اما بعدها به ضرورت انتقاد اجتماعی پی برد. وی در میان فیلسوفان و اندیشمندان اروپایی قرار داشت و با آدورنو و هورکهایمر هم نزدیک فکری کمی داشت ولی با نظریه ی انتقادی قرابت چندانی نداشته و تحت تأثیر کارکردگرایی بود. در کارهای علمی-اجتماعی خود به تثبیت اعتبار ارتباط پژوهی و تبلیغات سیاسی و تجاری کمک کرد. او پیوسته تلاش میکرد انتقاد از رسانه ها را قابل تحمل و ساده کند و به انتقاد به عنوان یک موجودیت نظام مند قابل مطالعه بیندیشد. اولین کار او در حوزه ی رادیو پژوهی آمریکا و تأثیر اجتماعی-سیاسی آن بر جامعه بود که از نیاز به اطلاعات درباره ی مردم به عنوان مخاطبان و مخاطبان به مثابه ی بازار نشأت گرفت. با توجه به اهمیت رادیو پژوهی برای لازارسفلد و این که رادیو پژوهی میتواند بینشی از جامعه و فرهنگ آمریکا بدهد، وی یک دفتر رادیو پژوهی در دانشگاه کلمبیا راه اندازی کرد.

در سالهای بعد تلویزیون همه گیر شد و  لازارسفلد به تلویزیون پژوهی علاقه مند شد ولی در آن کار رسایی انجام نداد. چند سال بعد لازارسفلد حوزه ی ارتباط پژوهی را تشخیص و تعیین و روی آن فعالیت کرد و به ویژه روابط بین خواسته های مخاطبان و کارکرد  فرهنگی صنعت مورد توجه قرار گرفت. او به ماهین تجاری صنعت ارتباطات اعتقاد پیدا کرد ولی این همراه با تأکید روی این موضوع بود که به منظور خدمت بهتر به کل اجتماع  صنعت باید صدای پیشرفته ترین بخش از نظر اخلاقی و فکری باشد.

به طور کلی این دوره از پژوهش های ارتباطی با توجه به جو سیاسی قبل از جنگ و بعد از آن شکل گرفت و تقاضای آن ارائه اطلاعات در مورد تبلیغات سیاسی و قدرت ارتباطات بود. همینطور بحث مهارتهای اروپایی و دسترسی به آنها در این مطرح شد و در این زمینه می توان لازارسفلد را مثال زد که سعی کرد به پیشرفت نظری در تبلیغات سیاسی دست یابد و حضور او در کنار آدورنو و هورکهایمر موجب تلفیق نظریه ی اروپایی و  و تجربه گرایی آمریکایی شد و اندیشه ی انتقادی را در او تقویت کرد.

ارتباط پژوهی در ایالات متحده به رهبری لازارسفلد به صورت کارآفرینی تحسین برانگیز نمود یافت که منافع تجاری صنعت فرهنگی و نگرانی های سیاست دولت را مد نظر داشت.  پس اگر چه پژوهش ها اصلاح نگر به نظر می آمد، ولی رویکرد محافظه کارانه در مورد مطالعه ی پدیده های اجتماعی و فرهنگی را در خود داشت. پس از جنگ جهانی دوم مهارت علمی آمریکا نوعی کالای مهم تلقی شده و صدور نظریه ی علمی-اجتماعی و روش شناسی آن که شامل ارتباطات و مطالعات رسانه ای بود، از طریق برنامه های آموزشی و سفر گسترده ی کارشناسان آمریکایی حائز اهمیت شد. این دوره بیشتر روی انجام پژوهش های ارتباطی و روش شناختی آن با تأکید بر علوم رفتاری بنا شده و از دادن یک رویکرد با ثبات نظری در مورد عملکرد ارتباطات و رسانه ها محروم مانده است.

 

فصل چهارم: در معرفی ایدئولوژی (نظریه ی انتقادی و نقد فرهنگ) – (صص 328-243)

در کنار مطالعات ارتباط پژوهی  که با کارهای لازارسفلد و دیگران آمیخته بود، مطالعاتی با رویکرد کل گرایانه برای مطالعه ی جامعه با مفهوم فرهنگ از طریق نقد فرهنگ توده وار حاصل از مارکسیسم و نظریه ی انتقادی در آمریکا شروع شد. در دوره ای که اغتشاش های سیاسی و اجتماعی در امریکا وسعت گرفت، نقد فرهنگی از نوشته های کسانی مانند برک، دانکن و رایزمن، چارلز رایت میلز، هورکهایمر، آدورنو و مارکوزه حاصل شد. که قصد داشتند انسان محروم و گرفتار در جهان بربریت را آزاد کنند.

دانکن

دانکن بر این نکته تآکید داشت که انسان علاوه بر طبیعت و تاریخ، اجتماع هم دارد. او مخالف روش اثبات گرایانه بود. جامعه شناسی تا این زمان با آرای کولی، مید و دیویی به نقش ارتباطات پرداخته بود ولی در تولید یک نظریه ی اجتماعی ناموفق بود. دانکن معتقد بود نظریه ی ارتباطات باید به عنوان یک نظریه ی اجتماعی بر اساس تحلیل اشکال نمادین و تأثیر آن بر نظم اجتماعی باشد. منظور از این نمادها، فقط اشکال مادی نیست. این کار رفتارگرایان که هر چه را که نمی توانستند مادی و کمی کنند، کنار می گذاشتند، نادرست است. تجربه گرایی در مطالعات ارتباطی و روش های علم فیزیک ناکارآمد است. با روش های تجربی و فیزیکی و اثبات گرایانه نمی توان ار تباطات و تجربه ی انسانی را فهمید. مسائل درباره ی ارتباطات باید ارتباطات را به مثابه ی یک امر اجتماعی و نه یک رویداد فیزیکی مطرح کنند. جامعه شناسی و الگوی سازوکارگرایانه که ارتباطات را به فرآیندها تبدیل می کند بدون اینکه در مورد این فرآیند و روابط اجتماعی و کنش فردی، اطلاعاتی بدهد، در تحلیل ارتباطات انسانی ناموفق است.

دانکن معتقد بود که  نظریه در ارتباطات باید بر بنیان نظریه ی جامعه ایجاد شود . از تغییر دیدگاه از جامعه شناسی به انسان شناسی و ادبیات به عنوان یک شکست یاد کرد. اگر ارتباطات امری اجتماعی است و امر اجتماعی هم ارتباطی است، پس این که چگونه ارتباطات، روابط اجتماعی را مشخص می کند و بالعکس؛ از اهمیت بالایی برخوردار است. پژوهشگران ارتباطی همه بر سر اینکه ما با نمادها ارتباط برقرار کرده و واقعیت اجتماعی توسط اشکال نمادین ساخته می شود، با هم توافق دارند.

کنت برک:

بحثی را تحت عنوان نمایش گری عرضه کرد و ارتباطات را بر حسب کنش نمادین، دستور زبان، بلاغت و جدل مورد تحقیق قرار داد. نگرش هایی به سوی تاریخ کتابی بود که برک را به عنوان یک منتقد اجتماعی برجسته کرد. در این کتاب به نابودی ارزش های سنتی و پدیداری نیروهای فنی و سیاسی که منجر به تنگنای وجودی افراد جدید می شوند، اشاره کرد. در تمام کارهایش روی ارز شهای شناخت نظام های نمادین که زندگی افراد را احاطه کرده، تأکید دارد. مطالعه ی واژه ها و کنش نمادین مؤثرترین راه در شناخت مشکلات جامعه ی معاصر است. مردم از طریق زبان با هم پیوند می یابند و جامعه پذیر می شوند. حاکمان و مالکان از طریق تسخیر نمادهای اقتدارگرا، محرومان را تحت سلطه می گیرند. برک نه فقط چشم اندازی آمریکایی درباره ی راهبردهای قدرت طلبانه ی سلطه ارائه می دهد، بلکه رویکردی گرامشی وار درباره ی مبارزه با سلطه ارائه میدهد. او نظریه و روش شناسی خود را برای یکپارچه کردن مسائل ارتباطی و رسانه ای، در یک تحلیل فرهنگی قرار داد.

کار برک و دانکن اهمیت زبان و توانمندی ارتباطات به منزله ی یک چارچوب نظری برای تحلیل فرآیندهای اجتماعی را تعیین کرد. دانکن الگوی نمایشی روابط اجتماعی را برای تبیین کاربرد اجتماعی نمادها توسعه دارد تا در مورد اینکه چگونه ارتباطات نظم اجتماعی را تعیین می کند، بیشتر بداند. دانکن معتقد بود که چگونگی برقراری ارتباط ما مشخص می کند که ارتباط ما چیست و بدون وجود نماد مشترک در ارتباط، معانی مشترک و هیچ جماعتی نمی تواند وجود داشته باشد.

برک اهمیت فرهنگ و مطالعه ی آن را مشخص و معتقد بود پرداختن به روابط انسانی در موضع طبیعت گرایانه مطالعات را به سطح پایینی خواهد آورد. اندیشمندان اجتماعی باید در مطالعه ی ارتباطات رویکردی کل گرایانه داشته باشند.

اطمینان به شناخت علمی و رویکردهای اثبات گرایانه جای خود را به تفسیر فرهنگی داد، شیوه ی اندیشیدن درباره ی فرهنگ و ارتباطات تغییر کرد و الگوهای علمی بحث جریان و فراگرد ارتباطی را رها کرد.

برک عقاید جدیدی را در مورد کاربردهای زبان ئ نماد پیش بینی کرد اما هیچ اشاره ای به او در مطالعات ارتباطی و رسانه ای آمریکا نشد. و کار او در مورد تحلیل نمادین ارتباطات و رسانه، طرفدارران زیادی نیافت. در عین حال به نظر می رسد مهمترین تأثیر کارهای او، رویگردانی از مباحث کمی و اثبات گرایانه و توجه به فرهنگ بود. دانکن و گافمن که نظریات مشابهی دارند، هر دو در شیکاگو تحصیل کرده و از کمک های مکتب عمل گرایی آگاه بودند و پژوهش های ارتباطی خود را بر مبنای تعامل گرایی نمادین با عملگرایی آمریکایی ترکیب کردند و از روش های کمی کارکردگرایی روی برگرداندند.

تلاش دانکن برای ارائه ی یک نظریه و تحلیل نمایش وارانه از جامعه جای خود را به انتقاد از فرهنگ توده وار داد که در دهه ی 1940 و توسط مکتب فرانکفورت ایجاد شد.

هورکهایمر و آدورنو:

فشارهای اثبات گرایی در ارتباط پژوهی به ندرت جایی برای پژوهش های انتقادی هورکهایمر و آدورنو می گذاشت. هورکهایمر و آدورنو در تلاششان برای نظریه ی اجتماعی، یک منطق انتقادی ارائه کردند. در اثرشان دیالکتیک روشنگری درباره ی تهدید استبدادگری صحبت کرده و به حمایت از آزادی و گرایش به انسان راستین و آزادی حقیقی پرداختند. رویکرد این افراد به مثابه ی اعضای مکتب فرانکفورت در مورد مسائل انتقادی با نگرانی های آمریکایی در مورد فرهنگ توده وار متفاوت بود. دلیل این سختی حضور مارکسیسم و تفکرات ناشی از آن در آمریکا بود.

دیالکتیک روشنگری دربردارنده ی نقد فرهنگ توده وار است. مسئله ی ارتباطات از بازبینی تاریخ زبان و اندیشه، رشد جامعه ی مدنی و ظهور سرمایه داری، در زمانی که کالایی شدن افکار و عقاید منجر به توسعه ی صنعت فرهنگ می شود، به وجود می آید. صنعت فرهنگ، با یکسان سازی فرهنگ و تولید صوری شده ی کالاها، ایدئولوژی کسب و کار را در حد خلق نیازها به وجود می آورد، افراد را به مصرف کنندگان تنزل می دهد و در خدمت حفظ وضع موجود است، افراد را به عنوان وهم و خیال در نظر می گیرد که اختیاری ندارند و کاملاً  تابع هستندو فرهنگ و تبلیغات تجاری ترکیب شده و تصاویر را تولید می کنند تا مصرف کنندگان را جذب نمایند.

در میان آثار اولیه ی ادبیات انتقادی رسانه ها و ارتباطات، ارتباط جمعی و امپراتوری آمریکا از هربرت شیلر از اهمیت بالایی برخوردار است. وی به خط مشی ارتباطات جمعی در آمریکا انتقاداتی وسیع وارد کرده و با مطلوبیت صنعتی شدن ارتباطات به مبارزه بر می خیزد. دیدگاه او اقتصاد سیاسی است و دستکاری اطلاعات و سلطه ی فرهنگی توسط ارتباطات و رسانه های سرمایه داری را مورد نقد قرار می دهد.

معرفی نظریه ی انتقادی در آمریکا در دهه ی 1940 یک پیشرفت اجتماعی مهم بود و موجب شد تا اندیشه های انتقادی و مارکسیستی دوباره  قدرت بگیرد و این روند تا 1970 ادامه یافت. برخورد فضای علمی آمریکا با نظریه پردازان انتقادی هم چون آدورنو، هورکهایمر و مارکوزه و بعدها هابرماس، موجب شد تا نظریه پردازان اجتماعی آمریکا تبار، توجه بیشتری به نقش ارتباطات در مبارزه معطوف دارند. آلوین گلدنر معتقد است که کار نظریه پردازان انتقادی این است که مقوله های فرهنگی و اجتماعی را بر پایه ی رشد اقتصادی و پیامدهای آن ذکر کنند. این مسئله در بین اعضای مکتب شیکاگو به روش اثبات گرایانه و در بین کسانی چون هابرماس –که تباهی حوزه ی عمومی را با توسعه ی اقتصاد سرمایه داری پیوند می دهد- به روش تاریخی بررسی می شود.

ادوراد شیلر انتقادی به مکتب فرانکفورت وارد می کند و آن این است که نقد آنها از جامعه ی توده وار بیشتر به شرایط تبعید انها وابسته است تا به تجربه ی اروپایی آنها.

لوونتال:

یکی دیگر از نظریه پردازان این مکتب، لوونتال است. از آنجایی که آمریکایی بود، بهتر از همکاران دیگرش به ضرورت مطالعه ی تاریخی فرهنگ و پیوند تحلیل رسانه ها با جامعه ی آمریکا پی برد. به طور مثال کار او در مورد فرهنگ عامه پسند از درک مناسب او از شیوع تفریح و سرگرمی در امریکا نشأت گرفته بود.  با کمک گرفتن از جامعه شناسی ادبیات، به نقد فرهنگ توده وار و عامه پسند و ارتباط پژوهی پرداخت. لوونتال توجهی دوباره به اثرات رسانه ها مبذول داشت ولی نه از نگاه سنتی و تحلیل تجربه ی مصرف بلکه به عوامل تعیین کننده ی اجتماعی و تأثیر رسمی و غیر رسمی بر تولید و مصرف توجه ویژه ای داشت.

لوونتال معتقد بود که ارتباط پژوهی یک سویه شده، ارتباطات تعریف انسانی خود را از دست داده است و این یک خطر محسوب می شود. او سعی کرد یک تعریف انسان گرایانه از ارتباطات بر اساس کارهای دیویی ارائه کند. فرهنگ عامه پسند را از محتوای رسانه ای بازشناسی کرد و اهمیت سطوح قشربندی اجتماعی و به ویژه علایق بورژوازی در شکل گیری محتوای رسانه ها را تشخیص داد.

لوونتال، آدورنو و هورکهایمر سعی داشتن کار علمی خود را با کاربرد سیاسی آن هماهنگ کنند.

مارکوزه:

معروفترین عضو مکتب فرانکفورت در ایالات متحده بود و بحث جامعه ی توده وار و تأثیرات قواعد فن سالارانه را مطرح کرد. او معتقد بود که «جامعه شناسی تجربی ارتباطات با ادعای حذف داوری های ارزشی یک خدمت ایدئولوژیک انجام می دهد» (ص 299). «علاقه ی او به فرهنگ توده وار نتیجه ی دو مضمون اصلی بود که در فهم او از تاریخ فرهنگ جدید قرار داشت. انتقال از یک دوره ی تصدیق، در حالی که تمایز بین جهان مادی و معنوی پدیدار می شود؛ و دوره ی کناره گیری و رابطه ی بین خوشبختی و آزادی تحت شرایط جامعه ی بورژوازی» (ص299).

مارکوزه معتقد بود در جامعه ی معاصر سرمایه داری، تمایلات شخصی قربانی حفظ نظم اقتصادی شده است و آزادی از میان رفته است. خوشبختی در جامعه تنها با فراغت و رضایت تعریف می شود. در حالی که خود او  خوشبختی را با رضایت و آزادی تعریف می کند. فرد در جامعهی سرمایه داری زندگی خود را ندارد بلکه کارکردی که برای اوتشخیص داده شده را انجام می دهد و این عامل از خود بیگانگی کارگر و تبدیل شدن او به یک شیء قابل مبادله است. صنعتی شدن باعث شده تا جامعه نظارت کاملی بر کارگر از طریق ایجاد از خود بیگانگی داشته باشد. فرهنگ توده وار و رسانه، مصرف را تبدیل به یک راهبرد قدرت می کند.

هابرماس:

هابرماس نظریه پرداز متأخر این مکتب می باشد. اثر معروف او نظریه ی کنش ارتباطی است که در آن نظریه ی اجتماعی خود را بر پایه ی زبان مطرح کرده است. هابر ماس مفهوم کنش اجتماعی را در سه مجموعه آورده است:

1-     «عقلانیت ارتباطی آزاد از محدودیت های رویکرد فردگرایانه

2-     طرح مفهوم دو سطحی که پارادایم های زیست جهان و نظام ها را به یکدیگر متصل می کند و

3-     ارائه ی نظریه ی مدرنیته که آسیب شناسی های اجتماعی را توضیح می دهد» (ص 306).

چون عمل ار تباطی در یک زمینه ی اجتماعی و فرهنگی رخ می دهد، هابرماس زیست جهان را به عنوان زمینه ی بازتولید نمادین مهم می داند. جامعه باید شرایطی را فراهم کند تا فهم بین افراد ممکن شود و این به معنی رسیدن به یک توافق و روابط متقابل می باشد. هابرماس به سه مؤلفه برای وجود شرایط مطلوب فهم اشاره می کند:

1-     «افراد خود را بر اساس سنت فرهنگی شان تعریف کنند

2-     برای هماهنگی اعمالشان به عضویت گروهی شان وابسته اند

3-     با نسل های جوان تر  که جهت گیری ارزشی گروههای اجتماعی شان را درونی می سازند، مشارکت جویند» (ص307و 308).

رسانه ها بخشی از زیست جهانی هستند که امکان فهم و ارتباط را فراهم می کنند. آنها هم می توانند برای مشارکت کنندگان زمینه های مختلف ارتباط را فراهم کنند و هم ابزاری در خدمت قدرت و یا منافع آزادی بخش عموم قرار گیرند. هابرماس معتقد است در مطالعه ی رسانه ها باید به مطالعه ی فرهنگ، شرایط زیست جهان و حوزه ی عمومی پرداخت.

فرهنگ توده وار یک مسئله ی مهم در فضای فکری 1960 و 1970 آمریکا بودو اوضاع فرهنگی جامعه از طریق فناوری و نهادهای آموزشی و فرهنگی موجب توجه نظریه پردازان مارکسیست و غیر مارکسیست به بحث انتقادی شد.

فصل پنجم: در فهم سلطه (مطالعات فرهنگی و بازیافت انتقاد)- (صص 400-329)

مطالعات فرهنگی بریتانیایی همانند نظریه ی انتقادی به عنوان یک نقد اروپایی در مورد جامعه ی معاصر، به صورت یک تقابل نظری وارد ارتباط پژوهی آمریکا شد و یک نگاه مارکسیستی را جایگزین نگاه سنتی پیشین نمود. مطالعات فرهنگی در چارچوب مارکسیسم غربی به نقد قدرت سیاسی می پردازد. مطالعات فرهنگی به قدرت و مسائل مربوط به نابودی و بازساخت روابط فرهنگی میان بخش های مسلط و زیر سلطه ی جامعه می پردازد.

پس از جنگ جهانی دوم، فضای ایالات متحده با بریتانیا همانندی هایی داشت. این زمینه ای برای گسترش مطالعات انتقادی و فرهنگی فراهم کرد و نقد سرمایه داری و بازگشت مردم عادی به عنوان مصرف کننده ی فرهنگ صنعتی به مطالعات انتقادی و فرهنگی را موجب شد. مطالعات فرهنگی با کارهای ریچارد هوگارت (کاربردهای سواد)، ریموند ویلیامز (انقلاب بلند مدت) و ای پی.تامپسون (ساخت طبقه ی کارگر انگلستان) شروع شد. این مکتب که ریشه در تفکر مارکسیستی داشت و از طریق تفسیرهای ادبی و تاریخی و انسان شناختی رشد زیادی کرد، بعدها از طریق آثار کسانی مانند لوکاچ، گرامشی، بنیامین و ساخت گرایانی چون استروس و آلتوسر اهمیت زیادی یافت.

نقد ادبی و مارکسیسم در کارهای هوگارت و ویلیامز زمینه برای پرسش از فرهنگ  فعالیت های فرهنگی و ارتباطات اجتماعی را فراهم آورد. مفهوم اصلی در کارهای نظریه پردازان این مکتب، فرهنگ طبقه ی کارگر بود. این مسئله به ویژه در کارهای هوگارت و ویلیامز بازتاب یافت که فرهنگ را به صورت متفاوت از قبل و حاوی مفاهیم سرزندگی و ماهیت همکارانه تعریف کردند.

هوگارت:

به ارزیابی رسانه و تأثیر آن بر مردم طبقه ی کارگر بریتانیا پرداخت. عبارت قدرت تشویق به سوی همسانی ناآگاهانه را برای رسانه های جمعی مطرح کرد. رسانه ها سعی در همسان سازی احساسات افراد دارند. بین فرهنگ والا و فرهنگ توده وار تمایز قائل شد و به بیانی دیگر میان فرهنگ ترکیبی و زنده تفاوت گذاشت. فرهنگ ترکیبی به مخاطبان و مشتریان توجه دارد و به جلب مصرف کننده می پردازد ولی فرهنگ زنده بر موضوع تأکید داشته و حقیقت را مد نظر دارد.

مهم ترین مسئله ای که هوگارت در حوزه ی ارتباط پژوهی و مطالعات فرهنگی به آن اشاره دارد، لزوم غلبه بر نگرش های همگن سازی رسانه ها و آزادی انتخاب و مشارکت در جامعه می باشد.

تامپسون:

تامپسون اهمیت تاریخ در مطالعات فرهنگی را روشن کرد. و با نقد ویلیامز به این مسئله پرداخت که نظریه ی فرهنگی باید تعاملی جدلی میان فرهنگ و چیزی که فرهنگ نیست، باشد. بر اساس دیدگاه مارکسیستی خود بیشتر روی مبارزه ی طبقاتی تأکید داشت.

ویلیامز:

ویلیامز متفکر دیگر مکتب فرانکفورت است که تغییر بنیادی در مطالعات ارتباطی ایجاد کرد و بر خلاف گذشتگان که تمایزی جدی برای فرهنگ قائل بودند، کوشید تا فرهنگ را به جایگاه مرکزی در تحلیل جامعه بیاورد. فرهنگ امری عادی است. یک شیوه ی کل گرایانه ی زندگی می باشد. فرهنگ باید به جایگاه خود در تبیین های اقتصادی و سیاسی برگردد.

«نظریه ی ارتباطات کوششی برای رسیدن به درک روابط میان افراد، جامعه و ارتباطات است و از طریق نظام های ارتباط است که واقعیت خودمان و واقعیت جامعه مان  شکل گرفته و تفسیر می شود» (ص 344).

فهم مهم است و با بررسی ارتباطات و رسانه می توان جامعه را فهم کرد. جامعه ی سرمایه داری افراد را به مثابه ی مصرف کننده و بازار می بیند. سرمایه داری از طریق تولید فرهنگ توده ای و نظارت بر آن، تسلط خود را بر ارتباطات در جامعه حفظ می کند. فرهنگ توده وار چنان به سرمایه داری وابسته است که نمی توان آنها را منفک از یکدیگر در نظر گرفت. ویلیامز در سال 1962 با نوشتن کتاب ارتباطات به نوعی آموزش پرداخت و پیشنهاد کرد که مالکیت ابزار تولید باید به دست عموم داده شود تا تنوع عقاید مطرح و از سلطه و نظارت مالکان سرمایه داری جلوگیری شود.

هال:

هال از دیگر نظریه پردازان انتقادی است که بر اهمیت ایدئولوژی در تولید فرهنگ اشاره دارد. اندیشه ی مارکسیستی و ساخت گرایی فرانسوی در کار او جلوه بارزی داشت. هال با نقد کثرت گرایی آزادی خواهانه بر جایگاه ایدئولوژی و اهمیت آن در بحث انحصار قدرت و اشاعه ی رضایت تأکید فراوان کرد. با توجه به نقشی که برای ساختار گرایی قائل بود، معتقد بود که زبان را باید در ساختش بررسی کرد و به فرآیند ساخت معنی و بقای آن در جامعه اهمیت بیشتری می دهد.

رسانه نقش بسیاری در خلق تصاویر خاصی از جهان و تولید رضایت و تعیین جایگاه منافع اقتصادی و سیاسی دارد و دائماً در حال تولید و  بازتولید ایدئولوژی های مسلط هستند. با استفاده از نمادها و زبان، عقاید مسلط جامعه  در اذهان افراد شکل گرفته  و تقویت و حفظ می شوند. هال در واقع این بحث گرامشی را که ایدئولوژی، توده ها را سازماندهی و به حرکت درآورده و جایگاه آنها را تعیین می کند، مد نظر قرار می دهد. رسانه ها ساخت انتخابی دانش اجتماعی را در دسترس قرار می دهند، کثرت گرایی زندگی را طبقه بندی می کند و نظم پیچیده ای را ساخته و به مردم می دهند.

مطالعات فرهنگی یکی از چندین راهبرد تفسیر فرهنگی ناشی از مارکسیسم را به کار گرفت و رسانه ها و عملکردشان را در یک کلیت معنادار جای داد.

فیسک:

جان فیسک رویکرد تاریخی به مطالعات فرهنگی را پیشنهاد و نظریه ی خوانش ترجیحی را ارائه داد. در این نظریه بینش فرهنگی خود را بیان کرد. فیسک در کارش فعالیت و توانایی مخاطبان برای درگیر شدن در مصرف را مفروض قرار داد. مفهوم مخاطبان توده وار  به عنوان  گروه منفعل، پذیرا و متزلزل را مورد نقد قرار داد و به جای آن معتقد بود مردم دال های تولید شده ی انبوه را می فهمند و با مشارکت خود از آن برای ساخت و انتشار معناهای خرده فرهنگی استفاده می کنند.

کار فیسک به دلیل در نظر گرفتن خوانش ترجیحی و امکان فعالیت مخاطبان، به لحاظ علمی و سیاسی جذاب بود. مطالعات ارتباطی تا دهه ی 1970 با رویکردهای استفاده و رضامندی یا برجسته سازی تداوم یافت. مطالعات فرهنگی مدل تأثیرات مستقیم را کنار نهاد. به تدریج این مکتب نسبت به مکاتب علوم اجتماعی تجربی در آمریکا، محبوبیت بیشتری یافت.

مطالعات فرهنگی انگلستان در ایالات متحده با مسائلی روبرو شد که از جمله می توان به دو گرایش:

1-     تعقیب دانشگاهی در مورد ایده ی فرهنگ به عنوان محل مناسب برای تبیین ارتباطات و رسانه ها

2-     نقد سیاسی و اجتماعی جامعه با تکیه بر ایدئولوژی، قدرت و سلطه در زمینه ی ارتباطات اجتماعی

مطالعات فرهنگی آمریکا به طور مؤثری تحت تأثیر عمل گرایی و نو عمل گرایی، جبرگرایی اینیس و مک لوهان و انسان شناسی گیرتز قرار داشت. طی سالهای بعد با ورود بحث های فمنیستی به مطالعات فرهنگی، این مکتب انطباق بیشتری با جامعه ی آمریکا پیدا کرد. این رویکرد جدید به زنان، طبقه، نژاد و نوع از جنبه های مختلف اقتصادی تا روانکاوی توجه داشت.

در دهه های اخیر معنی واژه ی انتقادی در پژوهش های ارتباطی از خودانتقادگروی در مطالعات ارتباطی سنتی و انتقاد از حوزه ی اجماعی و پدرسالارانه به نقد فرهنگ منتقل شده و به یک گفتمان دائمی در مورد روابط بین افراد و رسانه ها و جامعه تبدیل شده و به تازگی هم مسائل قومیت و جنسیت را مورد توجه قرار داده است.

فصل ششم: در مکان یابی علایق انتقادی (پژوهش های ارتباطی میان عمل گرایی و مارکسیسم)- (صص 436-401)

در این فصل به جمع بندی مباحث حوزه ی علمی-انتقادی در جامعه ی آمریکا پرداخته می شود. تقاضا برای نظریه های جدید  و تبیین ارتباطی و رسانه ای در سالهای اخیر در جامعه ی آمریکا همواره وجود داشته و مفهوم فرهنگ به مثابه ی مرکز این پژوهش های ارتباطی و رسانه ای مورد توجه قرار گرفته است.

نیاز به بحث های نظری برای حل مسائل سیاسی و اجتماعی موجب توجه دوباره به سنت عمل گرایی شد. هم چنین با توجه به توانایی مارکسیسم در کاربست ارتباط و رسانه، به این اندیشه نیز توجه خاصی مبذول گشت. در همه ی نظریه ها از دیویی تا هابرماس روی بحث ارتباطات به عنوان عاملی در رسیدن به آزادی از طریق فراهم کردن مشارکت تأکید شده است. دیویی ریشه ی آزادی خواهی را در ارتباطات می بیند و هابرماس نیاز به ایجاد یک شرایط ارتباطی را مطرح می کند که مردم به راحتی در آن یک حوزه ی عمومی و گفت و گویی را تشکیل داده و آزادی در آن تأمین گردد. در هر دو مورد ارتباطات عنصر اصلی آزادی خواهی است؛ اگر چه دیویی از منظر کثرت گرایی آزادی خواهانه می بیند و هابرماس از منظر مارکسیستی. دیویی بر علایق فردی ارتباطی و  هابرماس به جنبه های جمعی ارتباطات توجه دارد.

در پژوهش های ارتباط جمعی در آمریکا نظریه از راه عمل آشکار می شود و عمل بخشی از یک همکاری برای حفظ و تقویت ساختار بزرگ جامعه است. این پژوهش ها نشانه ی یک تعهد همیشگی بر کثرت گرایی آزادی خواهانه در مورد رسانه ها و ارتباط شان با جامعه می باشد. دانش پژوهان رسانه ای در آمریکا بیشتر از طریق تجربی درگیر گفتمان نظری مربوط به ارتباطات شده اند تا گفتمان نظری آشکاری که مطرح بوده است. نظریه همیشه یک برنامه ی عمل بوده است. در بررسی رابطه ی رسانه و جامعه، به جای پرسش از مخاطبان و نیت تولید و مصرف، بر امر نظارت تأکید داشته اند. از زمان توسعه ی ارتباطات در آمریکا، ارتباط پژوهی از درون مطالعات رفتاری به وجود آمده است و ارتباطات به مثابه ی یک سازوکار برای نظارت در نظر گرفته شده است. ار تباطات شرطی برای تحقق نگرش های مشترک است پس ابزار انسجام اجتماعی در جامعه می باشد. مفاهیمی چون تشریک مساعی برای رسیدن به پیشرفت همگانی  و جماعت همواره قدرت خود را در فرهنگ معاصر آمریکایی حفظ کرده اند. به این دلیل ، مفاهیم مارکسیستی و سوسیالیستی در جامعه ی آمریکا توفیق چندانی نیافته اند.

 

  

نظرات 2 + ارسال نظر
کریمی وکیل شنبه 25 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:44 http://akarimivakil.blogfa.com

سلام و درود!

وب نمای پر محتوایی دارید و با اجازه تون لینکتون کردم!

با سلام و احترام و تشکر
امیدوارم همچنان مفید باقی بماند.
موفق باشید
بشیر

توحیدی چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 00:22

به نام خدا
با سلام و احترام

خلاصه کردن کتب مهم توسط دانشجویان تحت نظارت اساتید اقدام بسیار مفید و ارزشمندی است که در این آشفته بازار ترجمه و چاپ کتاب می تواند راهنمای دانشجویان جهت انتخاب مطالب مناسب و انتخاب سیر مطالعاتی باشد.
موفق باشید

با سلام و احترام
همین طور که کی فرمایید.
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد