وب نما: پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

وب نما: پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

واژه ها اکنون زمن هم خسته اند

 

«واژه ها اکنون ز من هم خسته اند»

 

دوستان خوب همیشه حتی از هوای پاک ضروری ترند.

با آنها می شود نفس کشید. با آنها می شود شناخت را دوباره شناخت،

و  با آنها می توان، دوباره به قلب ها سر زد.

از اینجاست که می گویند باید جلیس را شناخت تا مجالست نمود.

جناب محبی نیز از همین دوستان خوبی است که در یک مکاشفه ای، کشف شد.

گاهی تلنگرهای ایشان، فکر را به خلجان می اندازد و قلب را به هیجان.

این دو بیت ایشان، نیز، چنین تنلگری بود.

هر چه بود، مرا به یاد نی و نیستان انداخت. آنجا که باید در هر دمی به آنها سر زد، نه آنکه در هر دم آنها را فراموش کرد.

او گفت و  من گفتم. اما گفتنی ها هنوز ناگفته مانده اند.

محبی چنین نوشت:

مدتی   این  مثنوی   تاخیر    شد
خمره های می  همه تخمیر شد

فصل تابستان  مدارس  بسته اند
باب شعرت از چه رو تعطیل شد؟

و من چنین نوشتم:

خمره هایم مدتی بشکسته اند

خمرها، با خاکها، پیوسته اند

در گذشته، شعر، در من می شکفت

واژه ها اکنون زمن هم خسته اند

گر چه، حال من چنین بیهوده گشت

از دلم امیدها نگسسته اند

در درونم شعله ها خاموش نیست

در پی یک فرصتی بنشسته اند

+++++

یک نفس گفتم، ولی ناگفته ها

باز هم از گفته هایم، جَسته اند


حسن بشیر

دوشنبه - 28/6/1390

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
حسین بصیریان دوشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 17:12

سلام

زیبا بود استاد
شاد و برقرار باشید

با سلام
مدتی بود که تقریبا می شود گفت گمت کرده بودم. از شما شماره همراهی داشتم که یکی دو بار به مناسبت هایی پیامک ارسال کردم ولی پاسخی دریافت نکردم. احساس کردم که شاید تلفن تغییر کرده. بهر حال گاه گاهی خوب است سخنی با همدیگر داشته باشیم.
پاینده باشید
بشیر

مریم صالح سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:16

بسیار عالی بود.
امیدوارم فرصت هر چه زودتر مهیا شود برای روشن شدن شعله های درون.

خانزاده سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:39

سلام
زیبا بود استاد محترم
در این روزهای پر از بی ذوقی، جای شکر دارد دارد که هنوز واژه ها دلهایی برای بودن، ماندن و تراوش می شناسند...!
شعله های درونتان هرگز خاموش مباد!

محبی سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:41 http://nadaram.net

استاد بزرگوار :

مشق شب کردم که تصحیحم کنی
نی مرا شرمنده تنبیهم کنی

مشق شب بیند معلم خط زند
نی که تعلیمی به دست و سر زند

چون تو کردی دانش آموزت خجل
برنیارد سر ُ بماند او به گل

دست او بگرفته و بالا بکش
تا به پای خود رود او خوب و خش

مختاری سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:06

سلام استاد
طبع شاعری تحسین برانگیزی دارید امیدوارم روزی شاهد دیوان شعرهایتان باشیم.
ملتمس دعا

طاهری دوشنبه 25 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:54 http://mktaheri.persianblog.ir

با سلام
خدمت استاد دکتر بشیر
استاد واقعا شعر زیبا، موزون، روان، پر مغز و با انتخاب واژگانی عالی بود. طبع روان شعری شما نعمتی است در خور شکر الهی. بنده هم مثل بقیه لذت بردم .
اخیرا وبلاگی ثبت کردم و مطلبی که بنظرم مهم اومد رو در مورد جریان علمی کشور یادداشت کردم. خوشحال میشم نظر حضرتعالی رو بدونم.
التماس دعا
شاگرد کوچک

با سلام و احترام و تشکر از لطف شما
این کلمات فقط، کلماتی هستند که گاهی بهر حال نوشته می شوند. امیدوارم که مفید باشند.
از مطلب شما استفاده کردم. مطلب مهم و قابل توجهی بود.
موفق باشید
بشیر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد