وب نما: پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

وب نما: پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

گریه استاد در سوگ دانشجو

گریه استاد در سوگ دانشجو 

 

 

امروز عصر (14/2/89) در مجلس ختم دانشجوی مرحوم آقای محمد حسین عظیمی در مسجد دانشگاه امام صادق (ع) غوغائی بود. استادان و دوستان نزدیک حسین همگی در سوگ محمد حسین محزون بودند. اما زیباترین صحنه ای که در این میان شاهد آن بودیم و انعکاسی از احساس صادقانه و شفاف و بی ریای یک استاد بود، گریه دکتر آشنا، استاد دانشکده و دوست همه دانشجویان و همکاران بود. وی که به نمایندگی از طرف اعضای هیئت علمی دانشکده، پشت تریبون برای اعطای مدرک افتخاری فارغ التحصیلی کارشناسی ارشد به این جوان عزیز و ناکام رفته بود، از همان آغاز پر از درد و احساس و لبریز از محبت و صفا بود که همه آنچه در این میانه داشت در طبق اخلاص گذاشت و بی ریا اشک ریخت. این اشک ها، بزرگترین نشانه صداقت یک فرد، آنهم در مقام استاد، برای دانشجوی خود که به مثابه فرزند وی است. در اینجا دیگر هیچ اما و اگری نمی ماند که رابطه عمیق و صمیمانه استاد و دانشجو را مورد تردید قرار دهد. زمانه، بهترین شاهدی است که در لحظات حساس و به یاد ماندنی واقعیت هایی را بازنمائی می کند که در لابلای لایه های قلب سالها نهان بوده اند و در لحظه حضور خود را نمایان می سازند. این واقعیت بزرگترین حقیقتی است که انکار پذیر نمی باشد. شفاف همچون لطافت یک احساس، روشن همچون ایمان یک مومن، عمیق همچون دوستی یک مرید، و به یاد ماندنی همچون ندای یک وجدان است. و آشنا، آشناتر از همه، همه این واقعیت را در تمامیت آن به نمایان گذاشت. این واقعیت جلوه ای بود از لحظه های حضور قلبی و روحانی همه استادان و دانشجویان که در جلوه هایی آشنا، با همه حاضران آن مجلس پیوند خود را مستحکم کرد و با روح و روان آنها آشناتر ساخت. خداوند رحمت کند محمد حسین را که این آشنائی را در همه ما جوانه زد، نه اینکه نبود، اما ظهور آن را محقق ساخت.

حسن بشیر

14/2/1389

نظرات 2 + ارسال نظر
سمیه بابایی چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 13:23

سلام آقای دکتر واقعا خیلی زیبا نوشتید
همیشه همین طوره ... خیلی چیزها رو داریم ولی خودمون باورش نداریم بعد وقتی که نیستند میفهمیم بدون اینکه متوجه شده باشیم بسیار آرام و نرم چگونه در ذهن و قلب ما ریشه دوانده اند
من فوت این دانشجو را خدمت شما تسلیت عرض می کنم و آرزوی طول عمر برای شما از درگاه خداوند خواستارم.

با سلام و احترام
و تشکر از لطف شما.
همینگونه که فرمودید. بسیاری از موارد وقتی که رفتند قدر و منزلت آنها میان ما روشن می شود. پس کاری کنیم که این باورهایی که در لحظه لحظه زندگی ما ساخته می شوند پاس بداریم و فراموش نکنیم.
ممنون
بشیر

محمود رئوفی چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 23:45 http://javoonepooya.blogfa.com

یا رفیق
ضمن عرض سلام و تسلیت

آری گرچه باور نکردنی است پر کشیدن است حسین
اما پرواز یک حقیقته
خوشا به حال اونا که سبکبال و دست پر عزم دیار دوست کنند!

همان طور که به نیکی اشاره کرده بود همدلی در گران و کمیابی است!
بزرگی می گوید اگه می دونستیم که چقدر زمان با هم بودنمان محدود است/ قدر شناسی مان از همدیگه نامحدود می شد!

درد مند و سربلند باشید!
یا علی

با سلام
خوب گفتید.
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد