وب نما: پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

وب نما: پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

پنجره ای بر مباحث میان رشته ای فرهنگ و علوم ارتباطات

مصاحبه دکتر بشیر با روزنامه قدس: چرا برخی کاربران ایرانی به صفحات شخصی چهره‌های مشهور حمله می‌کنند؟

چرا برخی کاربران ایرانی به صفحات شخصی چهره‌های مشهور حمله می‌کنند؟

 

روزنامه قدس

منبع خبر: http://qudsonline.ir/detail/News/369884

صفحه اصلی > اجتماعی زمان مخابره : ۱۳۹۵/۱/۳۰ - ۰۷:۵۸ کد خبر : ۳۶۹۸۸۴

 

حواسمان باشد، همه جهان ما را می‌بینند

 

قدس آنلاین/ زهره کهندل: تصور کنید که بعد از مدت‌ها، وارد صفحه شخصی بازیگر مورد علاقه تان می‌شوید، پست جدیدش حسابی جنجالی شده و کار به فحاشی و توهین کشیده است. رگ غیرتتان ورم می‌کند و شما هم شروع می‌کنید به پاسخ دادن و دفاع کردن اما می‌بینید که گلوله‌های ناسزا و توهین به شما هم دارد اصابت می‌کند.

 

 از مهلکه بیرون می‌آیید اما کار به همین جا ختم نمی‌شود، کاربرانی ناشناس به صفحه شما حمله ور شده‌اند و هرچه دلشان خواسته پای پست‌هایتان نوشته‌اند! از ترس آبرویتان مجبور می‌شوید که صفحه شخصی‌تان را ببندید، عطای خوشی‌ها و جذابیت‌های این فضا را به لقای بی در و پیکر بودنش می‌بخشید.

قصه توهیـــن و ناسزاگویی به صفحات شخصـی بازیگران، فوتبــالیسـت‌ها و آدم‌های معروف از کجا آب مـی‌خورد؟ آیا اکانت‌هایی که فحاشی مـی‌کنند، با نام و عکــس جعلی هستند یــا برخی بی‌پروا با نـام و عکس واقعی خـود، شروع به توهین می‌کنند؟ دلیل قضاوت‌های ناعادلانه و بی احترامی ‌به شخصیت‌هایی که نه به خاطر معروف بودنشان بلکه به عنوان یک انسان، واجب احترام هستند، چیست؟ چرا فحاشی، توهین و شکستن مرزهای اخلاقی در شبکه‌های اجتماعی رو به گسترش است؟ برای حل چنین معضلی چه باید کرد؟ دکتر امیدعلی مسعودی، استاد ارتباطات در این باره به خبرنگار ما می‌گوید: افزایش سواد رسانه‌ای خانواده‌ها نخستین گام برای رفع این معضل است زیرا رفتارهای ما ابتدا از خانواده تأثیر می‌پذیرد و شکل می‌گیرد، سپس در مدرسه و بعد هم در دانشگاه.

 برخورد منفی

به باور او، متأسفانه برخورد درستی با فضای مجازی نداشتیم چون با دید منفی به پدیده شبکه‌های اجتماعی نگاه کرده‌ایم. برخورد منفی ما هم سابقه تاریخی دارد زیرا نخستین تکنولوژی‌هایی که از غرب وارد کشور ما شد، تکنولوژی‌هایی بوده که برای ما مشکل‌آفرین بوده است.

مسعودی خاطرنشان می‌کند: اولین کاری که باید انجام داد افزایش سطح سواد رسانه‌ای خانواده‌ها، جوانان و نوجوانان است. بخشی از این سواد رسانه‌ای مربوط به حفظ حریم خصوصی می‌شود. حریم خصوصی افراد را با نرم‌افزار و سخت‌افزار نمی‌توان رعایت کرد اینجا اخلاق است که حکم بازدارندگی دارد. وی ادامه می‌دهد:این موضوع بسیار مهمی‌ است که در فضای مجازی، بتوانیم درست وارد شویم و از آن به درستی استفاده کنیم. این را بدانیم که افراد حریمی ‌دارند و نمی‌توان بدون اجازه وارد این حریم شد.

همانطور که نمی‌توانیم بدون اجازه وارد خانه کسی بشویم و اگر وارد شویم جرمی‌ را مرتکب شده‌ایم هجمه به صفحات شخصی سلبریتی‌ها نیز چنین است. نظراتی که گذاشته می‌شود، اگر توهین تلقی شود در مرحله اول بعد اخلاقی آن اهمیت دارد تا اینکه به پلیس سایبری مراجعه شود.

 ترویج اخلاق اجتماعی در فضای مجازی

فضای مجازی، فضای جدیدی است که خیلی سریع گسترش پیدا کرد اما برخی مسایل برای کاربران روشن نشد و این همان، تعامل با فضای مجازی بود که تعامل سازنده‌ای نبود. فضای مجازی به کاربرانش القا کرد که در این فضا، آزادی بی حد و حصر دارند. مسعودی در این باره می‌گوید: حضور در فضای مجازی حد و حدود دارد ولی هنوز ما در کشورمان این را یاد نگرفته‌ایم. باید حد و حدود قانونی استفاده در فضای مجازی وضع شود اما تأکید بر آموزش‌های سواد رسانه‌ای و ترویج اخلاق اجتماعی در این فضاست.  مسعودی می‌گوید: سواد رسانه‌ای مثل سواد سنتی ماست با این تفاوت که فضای مجازی امکان کلاس‌های مجازی هم دارد اما مهمترین بخش سواد رسانه‌ای تلفیق آن با فرهنگ ایرانی اسلامی ‌ماست.

به گفته این استاد دانشگاه، ابعاد اخلاقی ماجرا که ارتباط وسیعی با آموزه‌های دینی ما دارد و اگر مطبوعات و رسانه‌های دیداری شنیداری در این باره بیشتر کار کنند، می‌توان جلوی خسارات بیشتر را در این فضا گرفت.

 بحران تعاملی با شبکه‌های اجتماعی

دکتر حسن بشیر، استاد ارتباطات بیـن الملل و عضــــو هیـأت علمی‌ دانشگاه امـام صـادق (ع) بــه خبرنگار ما می‌گویـد: فضای مجازی در ایران دستخوش تحولات زیادی شده است. این تحولات بیش از آنکه مربوط به سخت افزار باشد، نرم افزاری است. به عبارت دیگر فهم بکارگیری شبکه‌ها، چگونگی استفاده کردن از آنها، نحوه تعامل با آنها و بالاخره شیوه نگهداری آنها در سطح مطلوب از نظر ارتباطی دچار چالش‌های فراوانی شده است.

در برخی از مواقع، این تعامل غیرسازنده، به یک «بحران تعاملی» تبدیل می‌شود که نمود آن در «رفتارهای اخلاقی» و «محتواهای غیر اصولی» مشهود است.

 سواد رسانه‌ای

آیا فرهنگ و سواد استفاده از شبکه‌های مجازی در میان کاربران ما وجود دارد؟ به باور بشیر متأسفانه نوعی از عدم شناخت رسانه‌ای و به عبارت دیگر، نبود «سواد رسانه‌ای» و «فرهنگ بکارگیری شبکه‌های اجتماعی» در میان کاربران ما وجود دارد. او تأکید می‌کند: شبکه‌های اجتماعی، یک ساحت عمومی ‌است همچون «عرصه عمومی» فیزیکی، اما این عرصه در فضای مجازی شکل می‌گیرد.

در این عرصه عمومی ‌مجازی، باید ادبیات و آداب رفتاری مشخصی بر آن حاکم باشد که ناشی از فرهنگ دینی، فرهنگ عمومی‌و فرهنگ اخلاقی باشد. این سه رویکرد، دینی، عمومی‌ و اخلاقی حوزه‌ای را از نظر رفتاری تعریف می‌کنند که کاربر باید در آن حوزه، هم خود را تعریف کند و هم رفتار خود را با دیگران ترسیم نماید ضمن اینکه مهمتر از همه با معیارهای حاکم بر این رویکردها رفتار خود را تنظیم کند.

بشیر هشدار می‌دهد که در این زمینه با مشکلات جدی روبه‏رو هستیم به همین دلیل کاربران ما هنوز متوجه این مسأله نیستند که فضای مجازی دقیقاً همچون فضای واقعی، یک فضای عمومی ‌است و از واقعیت خاصی برخوردار است که باید بکارگیری آن تابع همان شرایط و مسؤولیت‌های بیرونی باشد.

 دو روی سکه

گاهی نظراتی در صفحات شخصی سلبریتی‌ها از بازیگران گرفته تا فوتبالیست‌ها منتشر می‌شود که با اصول اخلاقی و اسلامی‌ سازگاری ندارد، دلیل فحاشی و قضاوت‌های غیرمنصفانه‌ای که در این فضا دیده می‌شود چیست؟ بشیر این را همان چیزی می‌داند که از آن به عنوان «بحران تعاملی» یاد کرده بود.  این استاد دانشگاه معتقد است: عدم فهم ابزارهای ارتباطی و چگونگی بکارگیری آنها از یک سو، و از سوی دیگر نداشتن ارزیابی کامل از اینکه این دو فضای واقعی و مجازی در حقیقت یک سکه را با دو وجه نشان می‌دهد که یک وجه آن واقعی است و دیگری مجازی، که از همان واقعیت خارجی نیز برخوردار است. عدم فهم کافی در این زمینه، کاربر را متوجه این مسأله نمی‌کند که آنچه که در این فضا می‌گوید، یک امر شخصی و عادی نیست، بلکه یک امر عمومی‌و اجتماعی است و باید از اصول عمومی‌ و کلی حاکم بر جامعه برخوردار باشد. برای همین می‌بینیم که مثلاً فرد با دوستانش یا در خانه دعوا می‌کند و یا احتمالاً سخنان ناروا به زبان می‌آورد، در این فضا نیز می‌تواند چنین مطالبی را بنویسد و آنها را با دیگران به اشتراک بگذارد. در حالیکه، فراتر از آن باید بداند اگر مثلاً در یک میدان عمومی ‌حضور داشته باشد، شاید به هیچ وجه اینطور سخن نگوید.

به گفته او اگر افراد بدانند که این فضای مجازی فراتر از یک میدان عمومی، یک صحنه جهانی است، حتماً در مورد سخنان خود دقت بیشتری می‌کنند. این خود ناشی از نبود «سواد و فهم رسانه‌ای» است.

 گسست اخلاق عمومی

هجمه‏ای که برخی کاربران با نام و زبان ایرانی بعد از بازی ایران- آرژانتین، به صفحه شخصی لیونل مسی داشتند، هیچگاه فراموش نمی‌شود، اتفاقی که به مخدوش شدن چهره ایرانی‌ها در ابعاد گسترده‌تر جهانی منجر شد. استاد ارتباطات دانشگاه

امام صادق (ع) می‌گوید: متأسفانه اینگونه رفتارها، اخلاق اسلامی ‌و ایرانی جامعه ما را با یک تصویر منفی و سیاه به جهانیان معرفی می‌کند.  اینگونه رفتارها، بیانگر گسترش

«گسست اخلاق عمومی» در میان برخی از کاربران ماست. اگر کاربران متوجه این باشند که فضای مجازی در همه جهان دیده می‌شود و این یعنی «بازنمایی عمومی ‌جامعه ایرانی» یا بخشی از جامعه ایرانی است، حتماً در رفتارهای خودشان تجدید نظر می‌کنند.  جامعه ما، یک جامعه اخلاقی است، یک جامعه اسلامی‌ با فرهنگ عمیق ایرانی و این خود تضمین کننده عقلانیت و درایت اجتماعی رفتارهای عمومی ‌است. بدیهی است، با آموزش‌های کافی در مورد سواد رسانه‌ای، فرهنگ ارتباطی و بالاخره چگونگی بکارگیری ابزارهای نوین می‌توان این رفتارها را به سوی عقلانیت سوق داد.

 

سکته ارتباطی» زده‌ایم/ برای عبور از مرگ ارتباطی چه کنیم

حسن بشیر در گفت‌وگو با پارسینه:

«سکته ارتباطی» زده‌ایم/ برای عبور از مرگ ارتباطی چه کنیم

حسن بشیر می گوید: بیشتر روابط چهره به چهره و ملاقات‌های خانوادگی نه تنها از حالت فیزکی بلکه حتی از حالت تماس تلفنی نیز خارج شده و هم اکنون بیشترین ارتباطات از طریق شبکه‌های اجتماعی صورت می‌گیرند. این یعنی «مرگ ارتباطی» یا حداقل «سکته ارتباطی».

پارسینه: در حالی که از حضور در شبکه‌های اجتماعی به عنوان یکی از عوامل بی‌توجهی افراد به خانواده و حتی در اخبار به عنوان عامل طلاق زوج‌ها یاد می‌شود، اما دکتر حسن بشیر استاد ارتباطات و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) معتقد است می‌توان از شبکه‌های اجتماعی در جهت تقویت خانواده‌ها بهره برد

 

دکتر بشیر در گفت‌وگو با پارسینه، ایده «خانواده شبکه‌ای» را به عنوان یکی از راه‌حل‌های مناسب برای بکارگیری شبکه‌های اجتماعی و دور شدن از بداخلاقی‌های آن مطرح و تشریح کرد.

 

• پارسینه: آقای دکتر بشیر؛ در عین جا افتادن تاثیرگذاری شبکه‌های اجتماعی، اما در طول سالی که گذشت، شاهد موضع‌گیری‌هایی درباره فیلتر شدن شبکه‌های اجتماعی به دلیل امکان انتشار نامحدود مواردی خلاف موازین اخلاقی در آن بودیم.

 

همچنین از آنچه که تحت عنوان تأثیر سوء شبکه‌های اجتماعی در روابط خانوادگی و بخصوص روابط زوج‌ها مطرح ‌شده، انتقاد می‌شود. از منظر تخصصی چه رویکردی را جهت نوع مواجهه با شبکه‌های اجتماعی مناسب می‌دانید؟

 

موضوع شبکه‌های اجتماعی به یک مساله اجتماعی و یک موضوع فراگیر دولتی و عمومی تبدیل شده است. بحث بر سر این است که آیا می‌توان از بداخلاقی‌های شبکه‌های اجتماعی دور شد و از خوبی‌های آن بهره‌مند شد؟ آیا اصولاً می‌توان این کار را انجام داد یا به دلیل اینکه کاربران، هر آنچه که می‌خواهند می‌توانند در این شبکه‌ها منتشر کنند، بنابراین، اقدام به پالایش آن کاری به شدت سخت و در حقیقت امکان‌ناپذیر است.

 

از طرفی امکان بستن همه این شبکه‌ها نه امکان‌پذیر است و نه به مصلحت. به هر حال، چه بخواهیم و چه نخواهیم موضوع فیلترشکن‌ها جدی است و در آینده به احتمال قوی حتی بدون این فیلترشکن‌ها می‌توان دسترسی کامل به این شبکه‌ها پیدا کرد. بنابراین، باید راه‌های دیگری را در این زمینه پیشنهاد کرد که بکارگیری شبکه‌های اجتماعی به شکل بهتری توسط افراد جامعه انجام شود

 

یکی از راه‌های مقابله با بدآموزی‌ها و بداخلاقی‌های شبکه‌های اجتماعی، مساله سواد رسانه‌ای است. بحث سواد رسانه‌ای فقط متعلق به این نیست که ما شناختی از رسانه و شیوه بکارگیری آن داشته باشیم. مهم‌تر از آن باید بدانیم که چگونه با رسانه باید تعامل داشته باشیم و محتوای آن را قرائت کنیم. اصولا بحث گزینش محتوایی در اینجا اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند و شرایط و موقعیت‌های حاکم بر شیوه انتخاب محتوا.

 

اما مهم‌تر از آن، بنظر می‌رسد که یکی از راه‌های استفاده بهینه و مفید از شبکه‌های اجتماعی ایجاد فضاهای دوستانه و بخصوص خانوادگی در این شبکه‌ها است که بتواند به مثابه یک شبکه خانوادگی عمل نماید.

 

• پارسینه: یعنی مقصود این است که بخشی از شبکه اجتماعی به شبکه خانوادگی تبدیل شود؟

 

بله. در شرایط کنونی که تلفن‌های همراه و شبکه‌های اجتماعی بیشترین ابزارهای ارتباطی ما را تشکیل می‌دهند، وضعیت ارتباطی افراد، حتی در یک خانواده، دچار تغییر و تحول شده است. در حقیقت، همه روابط چهره به چهره، ملاقات‌های خانوادگی، صله رحم‌ها، و احوالپرسی‌ها نه تنها از حالت فیزکی خارج شده، بلکه حتی از حالت تماس تلفنی خارج شده و هم اکنون بیشترین ارتباطات از طریق پیامک‌ها و اکنون از طریق پیام‌گذاری در شبکه‌های اجتماعی مانند تلگرام صورت می‌گیرند. این یعنی «مرگ ارتباطی» یا حداقل «سکته ارتباطی» است. بنابراین، باید به این فکر افتاد که هم از طرفی این وضعیت را تغییر داد و هم از شبکه‌های اجتماعی به شکل مناسب‌تر استفاده کرد.

 

یکی از پیشنهاداتی که در این زمینه اخیرا مطرح کرده‌ام، تشکیل «شبکه خانوادگی» است که در شبکه‌های اجتماعی می‌توانند بخوبی شکل بگیرند. این شبکه‌ها، توسط افراد خانواده تشکیل می‌شوند و در این شبکه‌ها تلاش می‌شود که همه اعضای خانواده حضور داشته باشند و با همدیگر یک کانون گرم شبکه‌ای را ایجاد کنند

 

در این شبکه هر آنچه که مربوط به خانواده به شکل عمومی است می‌تواند درج شود و اعضای خانواده می‌توانند حداقل در یک فضای خوب و سالم همدیگر را ملاقات کنند. قطعا در چنین فضایی امکان درج محتوای غیراخلاقی وجود نخواهد داشت. حتما همه افراد به گونه‌ای عمل خواهند کرد که ارتباطات و پیوند آنها با همدیگر بهتر و مستحکم‌تر باید باشد. بدیهی است که تلاش می‌شود از اطلاعات مفید همدیگر را آگاه سازند و بالاخره، مسائل جاری زندگی را با همدیگر در میان بگذارند. این وضعیت، یک فضای جدیدی از حضور هویتی را ایجاد خواهد کرد و مجموع خانواده در یک فضای مناسبی به دیدار همدیگر خواهند رفت.

 

• پارسینه: آیا فکر نمی‌کنید که تقویت این شبکه خانوادگی، به ارتباطات چهره به چهره لطمه خواهد زد و این ارتباطات را به حداقل خواهد رساند؟

 

بالاخره ما در شرایطی داریم زندگی می‌کنیم که این وضعیت دچار آسیب جدی شده است. بسیاری از ارتباطات به شکل مجازی در حال شکل گرفتن است. حتی اخلاق مبتنی بر صله ارحام و ارتباطات با اعضای خانواده و حضور در میان آنها تبدیل به ارتباطات از راه دور و مجازی شده است

 

علاوه بر این وضعیت، در شرایط جدید، مشکل بداخلاقی‌های موجود در شبکه‌ای اجتماعی آسیب‌های زیادی را به افراد مختلف، بخصوص جوانان، وارد کرده است. بنابراین، باید به این مساله توجه کرد که حداقل برای کاهش این بداخلاقی‌ها، یا حداقل دورسازی افراد از این بداخلاقی‌ها از طرفی و از طرف دیگر ایجاد فضایی برای ارتباط خانوادگی که بتواند هویت‌سازی کند و تاریخ و فرهنگ یک خانواده را تثبیت کند، یکی از بهترین راه‌ها ایجاد همین «شبکه  خانوادگی» است.

 

• پارسینه: این شبکه خانوداگی چه تاثیری در تقویت خانواده‌ها خواهد داشت؟

 

اصولا خانواده‌ها با دو شیوه ارتباطی مستحکم می‌شوند، یکی ارتباط رو در رو و آشنایی از نزدیک و دیگری در جریان قرار گرفتن در مورد مسائل و جریان‌های حاکم بر خانواده. این مسائل و جریان‌ها هویت افراد خانواده را تشکیل می‌دهند. به عبارت دیگر، تاریخ خانواده، هویت‌ساز است و این تاریخ از طریق صحبت کردن و انتقال تجربیات و خاطره‌ها و برداشت‌ها شکل می‌گیرد و در ذهن افراد خانواده تثبیت می‌شود و این خودش هویت‌ساز است

 

بنابراین، هویت یک خانواده محصول تاریخ و فرهنگ و ارتباط است که باید به این سه عنصر اساسی توجه کرد. در شبکه خانوادگی، می‌توان به همه این مسائل پرداخت. اتفاقا درج خاطره‌ها و تجربیات و مشکلات و راه‌حل‌ها نه تنها همه افراد خانواده را در جریان تاریخ ساخت خانواده قرار می‌دهد، بلکه آنها را با تک تک این تجربیات و خاطره‌ها پیوند می‌دهد و در آن صورت یک «پیوند خانوادگی» ایجاد می‌شود.

 

 هم اکنون برخی از افراد، کانال خاص خودشان را مثلا در تلگرام ایجاد کرده‌اند که کارها و نوشته‌ها و یادداشت‌های خودشان را درج می‌کنند. چه خوب است که در این زمینه این مساله به خانواده‌ها نیز سرایت کند و خانواده‌ها برای ایجاد این فضای امن فرهنگی، کانال‌های خانوادگی را ایجاد کنند و در این فضا به فرهنگ‌سازی میان اعضای خانواده بپردازند.

 

 من برخی از این کانال‌ها یا شبکه‌های خانوادگی را دیده‌ام. در این شبکه‌ها بسیاری از مسائل فرهنگی، اخلاقی، دینی، تجربه‌ها، خاطرات، عکس‌ها و غیره درج می‌شوند و افراد یک خانواده به‌خوبی از آنها استفاده می‌کنند و دیدارهای مجازی خود را به مثابه یک عامل ارتباط قوی انجام می‌دهند. حداقل در این فضا دیگر از بداخلاقی‌ها خبری نیست. یعنی معمولا نمی‌تواند حضور پیدا کنند و ضمنا به شکل مناسب نیز بخشی از وقت و زمان بکارگیری سایر شبکه‌های دیگر را نیز بخود اختصاص می‌دهد که این خودش یک حرکت مطلوب و مفیدی است.

 

گفت‌وگوی همشهری‌آنلاین با دکتر بشیر درباره سبک زندگی در تداخل دو فضایی

گفت‌وگوی همشهری‌آنلاین با دکتر بشیر درباره سبک زندگی در تداخل دو فضایی

 

تاریخ : شنبه 3 بهمن 1394 - 00:17:43 کد مطلب:322466

سرویس خبری: ارتباطات > فضای سایبر

همشهری آنلاین - نیما شایان:


سبک زندگی در شرایطی که در حال رفت‌وآمد بین دو فضای واقعی و مجازی هستیم، موضوع داغ چهارشنبه دانشکده مطالعات جهان بود؛ دکتر عاملی از دو فضایی شدن گفت، دکتر شکرخواه از اختلاط فرهنگ با فضای سایبر و جامعه اطلاعاتی و مسعود کوثری از فضای سوم.

دکتر حسن بشیر در اظهارنظر درباره این حوزه موضوعی، «تداخل دو فضایی» را مطرح کرد.

 

دکتر حسن بشیر دانشیار ارتباطات بین‌الملل دانشگاه امام صادق (ع)، در حاشیه نشست بین‌المللی «سبک زندگی و سلامت: فرهنگ و فضای مجازی» که روز چهارشنبه 30 دی در دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران برگزار شد، در گفت‌وگو با همشهری آنلاین به اعلام دیدگاه خود درباره سبک زندگی واقعی و سبک زندگی مجازی پرداخت.

 

در این نشست بین‌المللی، دکتر سعیدرضا عاملی درباره نظریه «دو فضایی شدن جهان»، دکتر یونس شکرخواه درباره اختلاط فرهنگ، فضای سایبر و جامعه اطلاعاتی و دکتر مسعود کوثری درباره آنچه که تحت عنوان «فضای سوم» نامید، سخنرانی کردند. دکتر بشیر نیز در این گفت‌وگو دیدگاه خود درباره سبک زندگی در تداخل دو فضایی را مطرح کرد. 

 

بشیر معتقد است: سبک زندگی واقعی با مجازی دو نوع سبک زندگی است که به دلیل اینکه این فضا به تدریج در حال گسترده‌تر شدن است، نوعی از «تداخل دو فضایی» در حال شکل گرفتن است. در این «تداخل دو فضایی» انسان میان سبک زندگی واقعی و مجازی در حال رفت و آمد است. به همین دلیل این فضای تداخلی انواعی از تضادها را ایجاد کرده است. تضادهایی در هویت‌ها، هنجارها، رفتارها، فرهنگ‌ها، زبان‌ها و حتی در سلیقه‌ها و برداشت‌ها.

 

مشروح گفت‌وگو با این استاد ارتباطات بین‌الملل در ادامه آمده است.

 

آقای دکتر بشیر؛ گاهی اوقات از «سبک زندگی» که یکی از کلیدواژه‌های پرکاربرد است، برای اطلاق آداب و رفتارهای روزمره استفاده می‌شود و یا برداشتی که از این عنوان صورت می‌گیرد، در حد روزمرگی‌های انسان است. جنابعالی چه گسترده معنایی برای «سبک زندگی» قائل هستید؟

سبک زندگی، تنها لباس پوشیدن یا نحوه غذا خوردن و خوابیدن و راه رفتن و رفتار خاص داشتن با دیگران نیست. سبک زندگی یک فلسفه و یک فهم ویژه از حیات است. سبک زندگی در حقیقت یک سپهر معنایی است که فضای فردی و اجتماعی در آن هویت پیدا می‌کند. این هویت، هویتی برساخته از «تاریخ»، «دین»، «فرهنگ» و «زبان» است. این چهار عنصر در حقیقت، معنای زندگی و سبک آن را ترسیم می‌کند. انسان با چنین سپهر معنایی، شیوه حیات خود را تعیین می‌کند که در آن بخش‌هایی از زندگی وی، به شکل‌های مختلفی ظهور پیدا می‌کند.

 

زندگی واقعی در چنین سپهری، محصول چهار عنصر مهم است: «هنجارها»، «کنش‌ها»، «واکنش‌ها» و «رویکردها» است. هنجارها، رفتارهای شکل گرفته و تثبیت شده در فرد و جامعه است. کنش‌ها، ارتباطات و رفتارهایی است که بر اساس نیازها و برنامه‌ها شکل می‌گیرند. واکنش‌ها، محصول ارزیابی و حرکت انسان در برابر کنش‌ها است. رویکردها نیز زائیده تفکر و برداشت‌های انسان از زندگی و محیط زیست است که نوعی از تعامل متن و فرامتن در آن نقش اساسی دارد.

 

سبک زندگی در فضای مجازی تا چه اندازه‌ای با جهان واقعی تمایز پیدا کرده است؟

انسان در حیات واقعی، یک انسانی است که با «گفتمان برساخته شده از تاریخ» با همه ابعاد آن آشنا است و با آشنایی با خود و دیگران در حال تعامل و ارتباط است. بدون این «حیات تاریخی» که شکل‌دهنده هویت و فرهنگ است، انسان در «فضای واقعی» زندگی نمی‌کند.

 

«فضای مجازی» یک «شبه فضای واقعی» است که در یک «سپهر غیر تاریخی» در حال شکل گرفتن است. در حقیقت این فضا یک «گسست تاریخی» با «گفتمان واقعی» است که در صدد است که «گفتمان جدید شبه واقعی» را تولید کند. بنابراین حضور انسان‌ها، یا ارتباط‌گران در این فضای شبه واقعی، یک حضور «غیر هویت محور» است. پیام‌های آنها نیز یک «پیام گمنام» و اطلاعات آنها نیز «اطلاعات غیرمستند» است. این وضعیت البته در همه این فضا به شکل یکسان نیست.

 

به عبارت دیگر ما شاهد، «هویت‌ها، و پیام‌ها و اطلاعات» تثبت شده و واقعی نیز هستیم که می‌توان به آنها استناد کرد. اما این فضا، فضای «واقع‌گرایی» به معنای استناددهی همه‌جانبه و «عینیت‌گرا» نیست. به همین دلیل، سبکی از زندگی که در آن در حال جریان است یک «سبک دروغین» و یک «سبک شکننده و سیال» است. در حقیقت، نمی‌توان آن را سبک زندگی نهاد مگر اینکه بخواهیم که سبک زندگی را در شکل‌های عادی آن به معنای بکارگیری این فضا، پیام‌گذاری متنوع در آن و یا شیوه استفاده از آن معنا کنیم. به همین دلیل، هنجارها در این فضا، به رفتارها تبدیل می‌شوند، کنش‌ها، به نوعی از اقدام و عمل، واکنش‌ها به شیوه‌ای از عکس‌العمل‌های مقطعی و زودگذر و رویکردها، به اظهار نظرهای غیر تجربه شده و فاقد اعتبار.

 

به همین دلیل معتقد هستم که سبک زندگی واقعی با مجازی دو نوع سبک زندگی است که به دلیل اینکه این فضا به تدریج در حال گسترده‌تر شدن است، نوعی از «تداخل دو فضایی» در حال شکل گرفتن است. در این «تداخل دو فضایی» انسان میان سبک زندگی واقعی و مجازی در حال رفت و آمد است. به همین دلیل این فضای تداخلی انواعی از تضادها را ایجاد کرده است. تضادهایی در هویت‌ها، هنجارها، رفتارها، فرهنگ‌ها، زبان‌ها و حتی در سلیقه‌ها و برداشت‌ها.

 

این «تداخل دو فضایی» چه نوع از سبک زندگی را ایجاد خواهد کرد و آینده را چگونه می‌بینید؟

واقعیت این است که هیچ کس تا کنون نمی‌داند که چه اتفاقی خواهد افتاد. می‌شود حدس‌هایی زد اما به دلیل اینکه عمر این جریان چندان زیاد نیست، امکان دستیابی به یک نظریه قابل استناد بر اساس تجربه‌های تعمیم‌یافته وجود ندارد. اما می‌توان به نوعی از «فرضیه‌سازی» در این زمینه دست یافت.

 

«فضای جدید تداخلی» محصول تعامل دو فضای «واقعی» و «مجازی» است که من آن را «فضای مجاز واقعی» می‌نامم. این فضا، اگرچه در عالم مجازی شکل می‌گیرد اما دارد کم‌کم به یک جهان واقعی، اما از جنس دیگر تبدیل می‌شود. این تبدیل شدن، یک تبدیل شدن عینی نیست، عینیت مجازی است که در عالم تداخلی ذهن و ماده در حال شکل گرفتن است. جهانی فراتر از واقعیت‌های عینی ملموس و غیرقابل بازگشت. این جهان جدید، جهانی به شدت، سریع، وسیع، ذهنی، غیرملموس، قابل بازگشت، قابل ترمیم، قابل توسعه و تغییر و قابل تصرف است. ترکیب و تداخل این دو فضا، سبکی را در حال ایجاد کردن است که محصول «تداخل اجباری» و نه «تعامل آگاهانه» است.

 

به عبارت دیگر، این تداخل، تداخل غیراختیاری است، و اگر هم در مواردی به شکل اختیاری در حال شکل گرفتن است، هژمونیک به اندازه آن تداخل غیراختیاری نیست. انسان در چنین شرایط، به جای اینکه مانند جهان واقعی که گاهی «تک‌ساحتی» می‌شود، احساس «چندساحتی» می‌کند، اما این چندساحتی محصول آگاهی و تحقیق نیست، زائیده انبوه اطلاعاتی است که به شکل مداوم در زندگی وی وارد و خارج می‌شوند.

 

با چنین سبکی از زندگی، مفاهیمی از قبیل «دموکراسی» به چه وضعیتی خواهند بود؟

اتفاقا یکی از مباحث در همین نشست مهم بین‌المللی درباره «اینترنت و دموکراسی» بود که توسط پروفسور اندرو فینبرگ مطرح شد. فینبرگ در این زمینه به یک مساله مهم اشاره کرد که متعاقب آن با وی گفتگوی کوتاهی داشتم. وی در این نشست، به این مساله اشاره کرد که فضای مجازی نوعی از «دموکراسی» را در سه حوزه «اطلاعات»، «مصرف‌گرایی» و «اجتماع‌سازی»ایجاد کرده است که به زعم وی این دموکراسی جدید محصول تعامل انسان با فضای مجازی است. من در گفت‌وگویی که با وی داشتم، به «شیفت معنایی در واژه دموکراسی» اشاره کردم که با معنای دموکراسی در جهان واقعی متفاوت است. دموکراسی حداقل با سه دال اساسی «آزادی»، «انتخابات» و «برابری» شناسایی می‌شود. این دال‌ها، در شرایط جدید و در فضای مجازی، معنای نوینی پیدا کرده‌اند که در حقیقت با آنچه که در واقعیت تاریخی شکل گرفته است متفاوت است. البته پاسخ ایشان این بود که آری، نوعی از «دموکراسی مجازی» در حال شکل‌گیری  است.

 

به اعتقاد من «دموکراسی در فضای مجازی» یک دموکراسی واقعی نیست که بتوان به آن افتخار کرد. نوعی از تسلط یک گفتمان بر گفتمان دیگر که برخاسته از یک جمع گسترده به معنای گفتمان واقعی برخاسته از تعامل و آگاهی نیست. اطلاعات انبوه تزریق شده در این جهان، نمی‌تواند یک دسترسی یکسان ایجاد کند. «شکاف دیجیتالی» یک واقعیت جدی است که نمی‌توان آن را انکار نمود. «مصرف رسانه‌ای اینترنتی» یک مصرف برابر و مشابه و همه‌سویه در فضای مجازی نیست. یک «استبداد مجازی» در حال شکل‌گیری است که به «دموکراسی اینترنتی» خوانده می‌شود.

 

آمریکا هنوز که هنوز است همچون قرن‌های 19 و 20 که بر جهان تسلط فیزیکی داشت و هنوز هم تا اندازه زیادی مسلط است، امکانات اساسی این فضا را در اختیار دارد و بر آن مستولی است. جهان در این «نابرابری دیجیتالی» در حال تجربه «استبداد دیجیتالی» است. در این فضای نامتعادل دیجیتالی یک «سبک زندگی نامتوازن» در حال شکل‌گیری است که به سلامت واقعی انسان ضربه می‌زند. انسان در این فضای غیرمتوازن، می‌تواند شاهد اخلاق نامأنوس، رفتار غیرمعقول، اطلاعات نادرست، کنش‌ها و واکنش‌های غیرواقعی، هویت‌های کاذب، ادیان جعلی، فرهنگ‌های سطحی باشد. نتیجه این وضعیت تولید «گفتمان مجازی» است که با «گفتمان واقعی» انسان تفاوت دارد. این وضعیت می‌تواند به سردرگمی در حوزه فرهنگی منجر شود.


لینک مطلب:


http://www.hamshahrionline.ir/details/322466

آسیب‌شناسی رسانه‌ای فاجعه منا در گفت‎‌وگو با دکتر بشیر

آسیب‌شناسی رسانه‌ای فاجعه منا در گفتوگو با دکتر بشیر؛

رسانه‌های داخلی "سیاست خبری در بحران" ترسیم نکرده‌اند


تاریخ : چهارشنبه 20 آبان 1394 - 15:53:45 کد مطلب:313407

سرویس خبری: ارتباطات > رسانه‌ها و اینترنت


همشهری آنلاین - نیما شایان:

حادثه تازه است و آن هم در روز تعطیل رسمی؛ پیام‌ها مسلسل‌وار از جان باختن حجاج در منا خبر می‌دهند اما دسترسی به عربستان قطع است؛ حتی گروه تلگرامی که به همت علاقمندان اخبار حوزه حج و زیارت از قبل موسم راه افتاده بود هم به ساکت‌خانه‌ای می‌ماند.

خبرنگاران از منابع غیررسمی و بعضاً حجاج حاضر در منا فقط خبر وقوع حادثه را دریافت می‌کردند؛ حتی در ساعات اولیه آن‌قدر عمق حادثه روشن نبود که بتوان آن را فاجعه نامید. گو اینکه حلقه‌های بحران همدیگر را پیدا می‌کردند تا دستان منابع رسانه‌ای داخل کشور را هم ببندند.

بحران در روز فاجعه، وقتی به رسانه‌های ایران سرایت کرد که گزارشگران اعزامی صدا و سیما نیز در عمق فاجعه گرفتار شده بودند. این تازه آغاز راه بود؛ آغازی که درباره‌اش با دکتر حسن بشیر، استاد ارتباطات بین‌الملل و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) به گفت‌وگو نشسته‌ایم. بشیر، این وضعیت را بین «شوک» و «ابهام» می‌نامد و در ادامه به نقد و آسیب‌شناسی رفتار رسانه‌های داخلی و خارجی در فاجعه منا می‌پردازد.


گفت‌وگوی مشروح همشهری آنلاین با دکتر حسن بشیر را در ادامه می‌خوانید.


همشهری آنلاین: آقای دکتر بشیر؛ عملکرد رسانه‌های داخلی در مواجهه با فاجعه منا را از زمان اولین اخباری که در صبح روز حادثه در داخل کشور منتشر شد تا روزهای بعدی که فضای کشور درگیر فاجعه بود، چگونه ارزیابی می‌کنید؟

دکتر حسن بشیر: بررسی‌ میدانی شبکه‌های اجتماعی نشان می‌دهد که خبرنگاران و فعالان رسانه‌های داخلی در اولین ساعات رسیدن خبر جان باختن حجاج در منا، دچار نوعی سردرگمی هستند؛ در ساعات اولیه آنچه که به طور غیررسمی درباره ابعاد حادثه در شبکه‌های اجتماعی و از سوی خبرنگاران نقل می‌شد، حاکی از کشته شدن ده‌ها حاجی ایرانی بود. یا حتی اخبار ضد و نقیضی درباره اینکه حجاج کدام کشورها بیشترین آمار جان‌باختگان را به خود اختصاص داده‌اند رد و بدل می‌شد. یا اینکه بر سر عوامل و ریشه‌های بروز حادثه نیز اتفاق نظری وجود نداشت؛ برخی رسانه‌ای‌ها دولت عربستان، برخی کارگزاران حج ایران، عده‌ای بی‌نظمی در تردد حجاج، و ... را به عنوان عامل حادثه معرفی کرده و بر سر نظراتشان چالش هم می‌کردند. علاوه بر این یک نوع کم‌تحرکی و انفعال نیز در خروجی رسانه‌ها موج می‌زد.


به طور کلی رصد رسانه‌ای حادثه منا، نشان داد که داخل کشور نه تنها رسانه‌های خصوصی و نیمه‌خصوصی که حتی رسانه‌های دولتی و در رأس آنها صدا و سیما هیچ‌گونه «سیاست خبری در بحران» برای خود ترسیم نکرده‌اند. این درحالیست که «خبررسانی بحران» یا «اطلاع‌رسانی در زمان بحران» یک سیاست، یک برنامه عملیاتی و یک تجربه متکی بر دانش است که این وضعیت در کشور هنوز به سامان نرسیده است. در روزهای اول این حادثه، رسانه‌های ما در حالتی میان «شوک» و «ابهام» قرار گرفته بودند و یک نوع سردرگمی را شاهد بودیم.


البته همه این وضعیت به فقدان سیاست خبری متکی به «دیپلماسی بحران» مربوط نمی‌شود و عواملی نظیر اتخاذ نشدن تدابیر کافی از قبل برای انعکاس مسائل از درون سرزمین وحی هم می‌تواند موثر باشد.


آقای دکتر به نظر می‌رسد که فضای ابهام و سردرگمی چند ساعتی بیشتر دوام نیاورد و بلافاصله پس از اعلام عزای عمومی توسط مقام معظم رهبری، دستور کار رسانه مشخص شد.

قبول دارم که اعلام عزای عمومی، یک سامانی به رفتار رسانه‌ها داد اما ملاحظه کنید که شرایط سیاسی به گونه‌ای بود که رئیس دولت و وزیر خارجه و بسیاری از آنان که می‌توانستند در این زمینه تصمیم‌گیری لازم را اتخاذ کنند بیرون از کشور بودند. در این شرایط نوعی از سردرگمی در تصمیم گیری فوری و ساماندهی در طرح اخبار به شدت مشاهده می‌شود.


مساله دیگر، موضوع «شوک خبری» وارد شده در روزهای اول است. این شوک خبری با ضعف دیپلماسی خبری می‌تواند به شدت در ایجاد «ابهام خبری» نیز تاثیرگذار باشد. لذا می‌بینیم که رسانه‌ها، به خوبی نمی‌توانستند موضع‌گیری‌های بجایی از نظر سطح شدت و ضعف برخورد با این حادثه در رابطه با دولت سعودی اتخاذ کنند.


آیا موقعیت مکانی رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه آن قدر اهمیت دارد که نبودن آنها در داخل کشور، سردرگمی در شرایط بحران را تشدید کند؟

اگر چه این مساله می‌تواند تاثیرگذار باشد، اما با این حال، همه این سردرگمی رسانه‌ای را نمی‌توان تنها به این مساله مرتبط دانست؛ بلکه به صورت فراتر، ابهام، عمدتاً به دلیل ممانعت رژیم سعودی از انتقال اخبار واقعی انجام می‌گرفت و نداشتن برنامه عملیاتی در زمان بحران از منظر رسانه‌ای نیز آن را تشدید می‌کرد.


وضعیتی که جنابعالی از آن تحت عنوان «شوک» و «ابهام» رسانه‌های داخلی نام می‌برید، چه امتیازی در زمینه چیده شدن زمین رسانه‌ای این فاجعه به رسانه‌های خارجی داد؟

وضعیت «شوک» و «ابهام» نه تنها رسانه‌های داخلی را دچار «اضطراب خبری» کرد، بلکه باعث شد که رسانه‌های خارجی و از جمله «بی بی سی» از همان روز اول بر روی موضوع «قدرت مدیریت» رژیم سعودی مانور دهد و تبلیغات وسیعی را در حوزه قدرت مدیریت این رژیم و اینکه این حادثه به دلیل کثرت جمعیت حجاج یک حادثه عادی است و دلیل بر ضعف مدیریت رژیم سعودی نیست، انجام دهد.


بسیاری از رسانه‌های عربی و بین‌المللی بخصوص آنهایی که یا مزدور مستقیم این رژیم هستند و یا سیاست آنها در راستای سیاست آن است، همین اقدام را انجام دادند. حمایت اوباما از سعودی در این شرایط و برخی از روسای دولت‌های غربی بیانگر نگرانی عمیق آنان از سه مساله مدیریت، مشروعیت و اعتبار اسلامی عربستان است. حتی رئیس دولت مصر که به خوبی می‌دانست تعداد زیادی از حاجیان مصری در این حادثه از بین رفته‌اند، به جای اینکه به مردم خود تسلیت بگوید، به دولت سعودی تسلیت می‌گوید و این بیانگر این است که یک سیاست و دیپلماسی نسبتا منسجمی در میان کشورهای غربی و نیز رسانه‌های وابسته به آنها وجود دارد.


یکی از جریان‌هایی که پس از فاجعه منا توسط رسانه‌های سعودی و برخی رسانه‌های منطقه و جهانی پیگیری شد، تلاش برای مقصر جلوه دادن حجاج ایرانی در ایجاد این فاجعه بود. رسانه‌های داخلی در این زمان چه تاکتیکی برای مقابله یا دفع این تلاش می‌توانستند بکار گیرند؟

تلاش رسانه‌های سعودی و برخی از رسانه‌های منطقه و جهانی در مقصر جلوه دادن حجاج ایرانی در ایجاد چنین فاجعه‌ای است. این تلاش، یکی از جریان‌هایی بود که به شدت در حال شکل گرفتن بود و به نظر می‌رسد با فرمایشات مقام معظم رهبری به حاشیه تبدیل شد.


این مساله، متاسفانه به شیوه مناسب توسط رسانه‌های داخلی مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است؛ اگر چه قرار گرفتن در دام چنین تبلیغاتی، می‌تواند به نوعی از «خود زنی» هم تبدیل شود؛ اما ایجاد «ضدجریان خبری» در این زمینه می‌تواند تاثیرگذار باشد.


منظورتان از «ضدجریان خبری» چیست؟ مثالی از آن را ذکر می‌کنید؟

در فهم و اجرای «ضد جریان»، ابتدا باید یک تفکیکی بین «پاسخ و تقابل مستقیم» و «پاسخ غیرمستقیم» داشته باشیم. رسانه با ایجاد «ضد جریان»، در واقع به ایجاد جریان‌های تازه جهت درگیر نمودن توان رسانه‌ای طرف مقابل می‌پردازد. منظور از ضد جریانی که رسانه‌های داخل ایران می‌توانستند برای سعودی ایجاد کنند، اصلاً ناظر بر این نیست که در زمینه فاجعه منا به آنها حمله کنند؛ بلکه منظور این است که با طرح یک یا چند موضوع دیگر که اصلا ممکن است ربطی هم به این فاجعه نداشته باشد، ظرفیت رسانه‌ای حامی سعودی را درگیر کنند. یعنی همان‌طور که وقتی آمریکا مشکل ایجاد می‌کند، پاسخش در عراق یا جای دیگر داده می‌شود. بنابراین ایجاد جریان‌های درگیری غیرمستقیم می‌توانست یک گزینه کلیدی در سیاست رسانه‌ای ایران در مقوله منا باشد.


سیاست رسانه‌هایی که به نوعی به عنوان حافظ منافع آل سعود در جریان فاجعه منا عمل کردند را در چه چارچوبی تحلیل می‌کنید؟ از این منظر که آنها مرتب در حال لاپوشانی عمق فاجعه بودند؛ در حالی که بالاخره دیر یا زود ابعاد فاجعه از سوی کشورها یا شاهدان عینی فاش می‌شد. چه شد که آنها هزینه دادن برای آل سعود را بر قضاوت آتی افکار عمومی ترجیح دادند؟

بسیاری از کشورهای غربی و از جمله آمریکا، همیشه حامی عربستان سعودی بوده و به تبع آن، دیپلماسی رسانه‌ای حاکم بر این کشورها نیز تابعی از همین سیاست است. بنابراین، زمانی که با تمام قد، همانند بنگاه سخن‌پراکنی بی بی سی، در صدد حمایت از «توانایی رژیم سعودی» و «قدرت مدیریت» آن بر می‌آیند، مشخص است که اولا می‌دانند که پاشنه آشیل این رژیم همین موضوع «قدرت مدیریت» است و ثانیا، می‌دانند که اگر این رژیم از پا در افتد، دیگر امکان بهره‌برداری از پول و امکانات آن وجود نخواهد داشت.


بنابراین سیاست رسانه‌ای در کشورهای غربی و نیز برخی از کشورهای وابسته در جهان اسلام، تابعی از سیاست عمومی آنان در رابطه با چگونگی بهره‌برداری از حوادث مختلف جهت تثبیت موقعیت خود و استفاده سیاسی یا مادی از شرایط به وجود آمده و تلاش برای تثبیت موقعیت‌های قبلی است. به عنوان مثال العربیه که وابسته به رژیم سعودی است، قطعا به دنبال نوعی از تثبیت مشروعیت، قدرت مدیریت و بازگشت اعتبار اسلامی برای رژیم سعودی پس از این حادثه فجیع است.


برخی از رسانه‌های عربی در سطح منطقه و جهان، که تعداد آنها متاسفانه کم هم نیست، به نوعی مزدور این رژیم بوده و با گرفتن امکانات از این رژیم مدافع آن هستند. بدیهی است در چنین شرایطی تلاش می‌کنند در سه حوزه «مدیریت»، «مشروعیت» و «اعتبار اسلامی» اقداماتی انجام دهند که رژیم سعودی در این زمینه مورد خدشته قرار نگیرد.


در یک جمع‌بندی کلی، این رسانه‌ها به دنبال تثبیت سیاست‌های قبلی در رابطه با رژیم سعودی برای بهره‌برداری بیشتر از این کشور هستند. بنابراین تفاوت اساسی میان این رسانه‌ها مشاهده نمی‌شود چراکه همگی به دنبال نوعی پرده‌پوشی، تحریف واقعیت، ابهام‌زایی و جریان‌سازی در این زمینه هستند.


آقای دکتر؛ یکی از اتفاقاتی که در بستر شبکه‌های اجتماعی شاهد بودیم، شایعه‌هایی بود که به وفور منتشر می‌شد و بعد تکذیب می‌شدند. به عنوان مثال پیامی به طور وسیع منتشر شده بود که حکام سعودی تصمیم گرفته‌اند مقصران حادثه را در منا گردن بزنند یا اینکه در شایعه دیگر از یک حادثه جدید و ریزش سقف مسعی خبر دادند و ... که البته همه تکذیب شد. هدف و ریشه ساخت این شایعات در آن برهه زمانی در چه قالبی قابل تحلیل است؟

اتفاقا به مساله بسیار مهمی در رابطه با این حادثه اشاره کردید که خودش به نوعی یک «ضدجریان خبری» است. طرح جریان‌های خبری موازی، تحریف‌شونده و ابهام‌زا از طرفی نوعی نپرداختن به اصل مساله و واقعیت‌های مرتبط با آن است، و از طرف دیگر پرداختن غیرمستقیم و جهت دادن به آن است. به همین دلیل می‌بینم برخی از رسانه‌ها و حتی افراد آگاه و غیرآگاه، در دام این جریان می‌افتادند و یا به عنوان «جریان‌ساز خبری» و یا «گسترش‌دهنده خبری» و «انتقال‌دهنده خبری» نقش ایفا می‌کردند. بدیهی است آنان که «دروازه‌ساز خبری» بودند و عامل تولید این اخبار، آگاهانه این کار را انجام می‌دادند، اما بسیاری از افرادی که این اخبار را مثلا در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کردند، افرادی ناآگاه و غیرمطلع هستند که در دام غافلگیری و در حقیقت ضدجریان خبری دشمنان افتاده‌اند.


یکی از نقاط عطف در جریان پیگیری وضعیت حجاج جان‌باخته یا مفقود شده در فاجعه منا، سخنرانی ولی امر مسلمین جهان بود که در در دانشگاه علوم دریایی امام خمینی (ره) ایراد شد. پس از بیانات محکم و صریح مقام معظم رهبری، دیگر نقشه راه برای همه روشن بود. سیاست رسانه‌ای که پس از آن بایسته بود پیش روی رسانه‌های داخلی قرار گیرد را در چه چارچوبی ترسیم می‌کنید؟

به نظر می‌رسد که باید در رابطه با حادثه منا، میان دوره قبل از سخنان مقام معظم رهبری در دانشگاه علوم دریایی امام خمینی (ره) و دوره بعد از آن تمایز اساسی حداقل از منظر رسانه‌ای قائل شویم.


اولین واکنش رسانه‌ای پس از این سخنان، ابلاغ پیام تسلیت پادشاه سعودی توسط وزیر بهداشت عربستان به وزیر بهداشت کشورمان است. انعکاس خبری این سخنان در سطح جهانی نیز به شدت، وضعیت جدیدی را به وجود آورد که می‌تواند به مثابه یک «سیاست رسانه‌ای» تلقی شود.


در این زمینه به نظر می‌رسد که حداقل پنج محور مهم در بیانات رهبر معظم انقلاب وجود دارد که در این زمینه باید به آنها به شدت توجه کرد و به عنوان «نقشه راه سیاسی- رسانه‌ای» در رابطه با این حادثه یا حوادث مشابه دانست:


1-قدرت موضع‌گیری در قبال رژیم سعودی

2-ترسیم سیاست برخورد قدرتمند سیاسی و رسانه‌ای

3-تبیین «دیپلماسی فشار» با تشکیل «کمیته حقیقت‌یاب» با حضور ایران و سایر کشورهای اسلامی

4-«مجرم‌سازی رژیم سعودی» با طرح عمل نکردن دولت سعودی به وظایف خود در زمان حج که بیش از ضعف مدیریت می‌تواند یک جرم و جنایت تلقی شود.

5- سیاست «جلوگیری از گسترش توطئه با طرح برخورد سخت و خشن جمهوری اسلامی ایران در مورد شیوه اقدام دولت سعودی در مورد احتمال بی‌احترامی به حجاج ایرانی و همچنین عمل نکردن دولت عربستان به وظایف خود در قبال بدن‌های مطهر درگذشتگان حادثه منا.


به نظر می‌رسد که در اینجا با الهام از فرمایشات رهبر معظم انقلاب شش شیوه از دیپلماسی را باید هم در حوزه سیاسی و هم رسانه‌ای اتخاذ می‌شد:


1-دیپلماسی اقتدار

2-دیپلماسی قدرتمند سیاسی

3-دیپلماسی فشار

4-دیپلماسی مجرم‌سازی رژیم سعودی

5-دیپلماسی برجسته‌سازی بحران امنیت در زمان حج

6-دیپلماسی جلوگیری از گسترش توطئه‌های رژیم سعودی در آینده

لینک مطلب:

http://www.hamshahrionline.ir/details/313407

10 تاکتیک رسانه‌ای برای پیگیری کوتاهی آل‌سعود

 

10 تاکتیک رسانه‌ای برای پیگیری کوتاهی آل‌سعود

پمپاژ خبری، استناد به سوابق آل‌سعود و پردازش همه‌جانبه برای خنثی‌سازی جوسازی رسانه‌ای


منبع: روزنامه وطن امروز

کد خبر: 146619تاریخ: 1394/7/14 00:00


کارشناسان و اساتید علم ارتباطات در گفت‌وگو با «وطن‌امروز» تشریح کردند

10 تاکتیک رسانه‌ای برای پیگیری کوتاهی آل‌سعود

پمپاژ خبری، استناد به سوابق آل‌سعود و پردازش همه‌جانبه برای خنثی‌سازی جوسازی رسانه‌ای

 

 حسین کرمانی: در شرایطی که فاجعه منا و آمار بالای جان‌باختگان این واقعه تلخ، مردم 18کشور اسلامی و بویژه ایران را داغدار کرده است، سعودی‌ها با تغییر محسوس آرایش رسانه‌ای و بهره‌گیری از انواع شگردهای ارتباطی با توسل به دنیای رسانه‌ای در تلاش هستند با ایجاد بایکوت خبری نه‌تنها بر بی‌کفایتی خود سرپوش بگذارند بلکه خطای انسانی را به عنوان دلیل اصلی مرگ بیش از 4هزار تن از حجاج معرفی کنند. این درحالی است که شبکه‌های عربی و برخی رسانه‌های غربی نیز با کمک شبکه‌های اجتماعی در این مسیر با دولت عربستان همراه شده و در عمل کارزار رسانه‌ای را ایجاد کرده‌اند که در این شرایط وظیفه رسانه‌های داخلی و شبکه‌های برون‌مرزی ایران را برای انعکاس واقعیت‌ها و اثبات سوءمدیریت سعودی‌ها حساس‌تر کرده است. بی‌شک در این شرایط بهره‌گیری از انواع تاکتیک‌های رسانه‌ای با توسل به شیوه‌های روز علم ارتباطات باید در اولویت فعالیت‌های رسانه‌های داخلی و برون‌مرزی ایران قرار گیرد تا بتوان بهتر و بیشتر از گذشته در راستای اثبات محکومیت و مقصر بودن دولت آل‌سعود در فاجعه منا به مردم دیگر کشور‌ها گام‌های موثری برداشت. این موضوعی است که کارشناسان و اساتید حوزه ارتباطات و رسانه در گفت‌وگو با «وطن امروز» بر آن تاکید داشته و در مجموع به معرفی 10 اصولی پرداخته‌اند که باید به عنوان خط مشی مورد توجه رسانه‌های داخلی قرارگیرد تا ضمن انعکاس جهانی سوءمدیریت آل‌سعود، زمینه‌ساز شکل‌گیری مدیریت شورایی در اداره حج شود.

پرداخت چندوجهی در ابعاد گوناگون

هرچند وقوع حوادثی مانند آنچه در منا برای زائران به وقوع پیوست از نظر احساسی تاثیرگذار است اما پرداختن رسانه‌ها به شیوه احساسی می‌تواند به نقطه ضعفی در برابر اخبار و موج خبری شبکه‌های عربی تبدیل شود. امیدعلی مسعودی، کارشناس ارتباطات و رسانه در این باره به «وطن امروز» بیان داشت: خط‌مشی رسانه‌های داخلی باید دنبال کردن حقوق از دست رفته انسان‌ها و بویژه حقوق بشر اسلامی به شیوه‌های غیراحساسی باشد. به گفته وی، اطلاع‌رسانی مداوم به صورت انعکاس اخبار لحظه به لحظه از فجایع عربستان و استفاده از نظر کارشناسان و تحلیل خبرها می‌تواند به عنوان یکی از روش‌های رسانه‌ای مورد توجه قرار گیرد. این کارشناس ارتباطات وظیفه شبکه‌های برون‌مرزی را سنگین‌تر عنوان کرد و افزود: رسانه‌های برون‌مرزی باید به صورت چندوجهی و پرداختن به ابعاد گوناگون فاجعه جنایت علیه شریف‌ترین انسان‌ها را دنبال کنند و تنها به جان‌باختگان ایرانی متمرکز نشوند بلکه باید با دعوت از صاحب‌نظران جهان اسلام، حوادث حج را به عنوان یک مطالبه جهانی پوشش دهند.


نکته‌ای فراموش‌شده به نام گفتمان‌سازی
بررسی عملکرد رسانه‌های داخلی در مواجهه با فاجعه منا از دیگر موضوعاتی است که مورد واکاوی قرار گرفته است. ابراهیم فیاض، جامعه‌شناس، ارزیابی خود از عملکرد رسانه‌های داخلی را ضعیف بیان کرد و یادآورشد: در علوم ارتباطات و فن رسانه هر کس اول خبر را انتقال دهد نبض جریان رسانه‌ای را در دست می‌گیرد که متاسفانه درباره حوادث عربستان این سعودی‌ها بودند که اولین خبرها را منتشر کردند. فیاض با تاکید بر ضرورت تغییر آرایش رسانه‌های داخلی یادآور شد: در شرایط اینچنینی رسانه‌های داخلی نیازمند یک سازمان فکری هستند تا بتوانند ارتباط برقرار کنند، بنابراین با همسو کردن رسانه‌های کشورهای دیگر و با تکیه بر پردازش‌های قوی باید طلبکارانه صحبت کنیم و پیام‌مان را انتقال دهیم. به باور این جامعه‌شناس، شبکه‌های برون‌مرزی نقش وکالت جان‌باختگان را عهده‌دار هستند و باید با شناخت جامع از حقوق آنها به سمت گفتمان‌سازی حرکت کنند تا با استفاده از این روش، جریان‌سازی سعودی‌ها درباره حوادث خنثی شود.

نقل سابقه خبر، پمپاژ و حمایت از NGOها

جالب اینجاست که بیشتر شبکه‌های خبری و فعالان رسانه‌ای برای اثبات سوءمدیریت و نالایقی عربستان در میزبانی از حجاج بر فجایع حج سال جاری متمرکز شده و از حوادث مشابه سال‌های قبل غافل هستند. این موضوعی است که محمدرضاجمالی، از دیگر کارشناسان ارتباطات و رسانه از آن به عنوان محکمه‌پسند‌ترین دلیل برای اثبات بی‌کفایتی آل‌سعود یاد کرده است. جمالی با تشریح شیوه‌های رسانه‌ای برای انعکاس سوءمدیریت آل‌سعود اظهارداشت: تکیه بر سابقه خبر و نقل اتفاقاتی مانند آتش‌سوزی در سال 54 و حوادث مکرر در منا می‌تواند دستاویز رسانه‌ها برای اثبات ضعف مدیریت سعودی‌ها باشد. به باور این کارشناس، پمپاژ دائم اخبار مربوط به سوءمدیریت فعلی و فاجعه منا نیز باید به عنوان اهرمی برای فشار به دولت عربستان ادامه پیدا کند تا مکمل روش اول باشد. وی سومین شیوه رسانه‌ای در این برهه از زمان را حمایت رسانه‌ای از NGOها و گروه‌های داوطلب مردمی جهان اسلام دانست و خاطرنشان کرد: انتقال پیام از زبان گروه‌های مردمی و NGOها که انتقال مدیریت حرمین شریفین را خواستارند دارای تاثیرگذاری بیشتری است.

طرح‌ریزی 6 استراتژی مهم

 «خبررسانی بحران یا اطلاع‌رسانی در زمان بحران یک برنامه عملیاتی و تجربه‌ای متکی بر دانش است که این وضعیت در کشور هنوز به سروسامان نرسیده است». حسن بشیر، استاد ارتباطات بین‌الملل با بیان این مطلب اظهارداشت: در روزهای اول حادثه منا، رسانه‌های ما در حالتی میان «شوک» و «ابهام» قرار گرفته بودند که وجود این وضعیت نه‌تنها رسانه‌های داخلی را دچار «اضطراب خبری» کرد، بلکه باعث شد رسانه‌های خارجی و از جمله بی‌بی‌سی از همان روز اول روی موضوع قدرت مدیریت رژیم سعودی مانور دهند.
بشیر با اشاره به سخنان رهبر انقلاب خطاب به دولت عربستان عنوان کرد:  اولین واکنش رسانه‌ای پس از این سخنان، ابلاغ پیام تسلیت پادشاه سعودی توسط وزیر بهداشت بود. انعکاس خبری این سخنان در سطح جهانی نیز وضعیت جدیدی را به وجود آورد که می‌تواند به مثابه یک «سیاست رسانه‌ای» مطرح شود. وی خاطرنشان کرد: در این زمان باید 6 شیوه دیپلماسی اقتدار، دیپلماسی قدرتمند سیاسی، دیپلماسی فشار، دیپلماسی مجرم‌سازی رژیم سعودی، دیپلماسی برجسته‌سازی بحران امنیت در زمان حج و دیپلماسی جلوگیری از گسترش توطئه  را هم در حوزه سیاسی و هم رسانه‌ای به کار گرفت.

لینک خبر:

http://www.vatanemrooz.ir/?nid=1716&pid=4&type=0

 

سواد رسانه ای فهم رسانه است، نه نقد آن

سواد رسانه ای فهم رسانه است، نه نقد آن

منبع: پایگاه پژوهشی تحلیلی راهبردی

تاریخ: 19 مرداد 1394




توجه: این گفتگو را یکی از دانشجویان خوب و خوش فکر اینجانب در دانشگاه امام صادق (ع) انجام داده اند که به شدت در صدد تحقیق در مورد ابعاد مختلف سواد رسانه ای است. گفتگو خیلی دوستانه بود و بهمین شکل هم درج شده است. نه تجدید نظر جدی در آن صورت گرفته شده و نه از نظر انشایی نیز دستی در آن برده شده. و لذا همانگونه که صحبت شده تقریبا بازتولید شده است و این خودش نوعی از صداقت محتوایی را منعکس می کند. البته امیدوارم که مفید بوده باشد.

حسن بشیر.


یک عده فکر‌می کنند این سواد رسانه‌ای در مقابل نقد است. نه! احتمالا در مقابل فهم رسانه‌ای بوده است و نه در مقابل نقد رسانه. آمدند و تصور کردند باید فهم جدیدی ایجاد شود. حال سوال این بود که این فهم جدید چه بوده و مبتنی بر چیست؟

مروری بر مهمترین مسائل و موضوعات پژوهشی در حوزه سواد رسانه‌ای در مصاحبه با دکتر حسین بشیر

مسئله شناسی و اشراف بر موضوعات از حلقه های مفقوده بسیاری از پژوهش های ماست. همین آسیب شناسی بهانه ای شد تا به سراغ دکتر حسن بشیر عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق علیه السلام رفتیم تا در مورد مسائل و موضوعات پژوهشی در این حوزه صحبت کنیم. مصاحبه زیر نکات مفید و قابل تأملی برای ما داشت.

راهبردی: برای کسی که می‌خواهد در حوزه سواد رسانه‌ای به مطالعه و پژوهش بپردازد، چه سوالاتی باید مد نظر قرار گیرد؟

دکتر بشیر: دقیقا شما باید برای من بگویید این سواد رسانه‌ای یعنی چه؟ به چه زمانی بر‌می گردد؟ اولین کسی که آن را بیان کرده است کیست؟ به چه معنا گفته شده است؟ جواب به این سوالات نه فقط ناظر به خارج بلکه در ایران نیز باید بررسی شود. مثلا چه کسی در ایران برای اولین بار مساله سواد رسانه‌ای را مطرح کرده است؟ مثلا آقای دکتر شکرخواه بوده است یا نه؟!

سوالات دیگری که باید به آن توجه شود آن است در خارج از کشور چه کسانی در ابتدا از موضوع سواد رسانه‌ای سخن به میان آورده‌اند؟ برای اولین بار امریکایی‌ها گفته اند، انگلیسی‌ها گفته اند و یا فرانسوی‌ها گفته اند؟! این پرسش‌ها به این معنا است که شما باید در ابتدا کاملا تبار شناسی بکنید که سواد رسانه‌ای به چه معنا است و به چه منظوری مطرح شده است.

در موضوع سواد رسانه‌ای چه کارهایی انجام شده است؟ آیا در آن زمان کتابی نوشته شده بوده و یا مقاله‌ای بیان شده است؟ اولین کتابی نوشته شده است چیست و چه نکاتی را مطرح می‌کند؟ ما باید در بررسی مساله سواد رسانه‌ای و فهم پیدایش آن اولین کتاب‌ها را در بیاورریم و بررسی کنیم. ما متاسفانه در این امر دقت نمی‌کنیم و برداشت‌های نادرستی صورت می‌گیرد.

راهبردی: مثالی برای تبیین اهمیت این جستجوها و دقت‌ها در موضوع سواد رسانه‌ای می‌فرمایید؟

مثلا یک عده فکر‌می کنند این سواد رسانه‌ای در مقابل نقد است. نه! اول احتمالا در مقابل فهم رسانه‌ای بوده است و نه در مقابل نقد رسانه. اولین چیزی که مطرح بوده، فهم رسانه‌ای است. آمدند و دیدند اول رسانه امروزی چون متفاوت است با رسانه سنتی و با رسانه سنتی تفاوت بسیار پیدا کرده است؛ آمدند و تصور کردند باید فهم جدیدی ایجاد شود. حال سوال این بود که این فهم جدید چه بوده و مبتنی بر چیست؟

پس شما باید در ابتدا ببینید منظور « media studying » بوده است و نه «media literacy». پس باید جدای از بحث تبار شناسی، فرایند معناشناسی نیز مورد توجه قرار گیرد. فرایند معنا شناسی سواد رسانه‌ای چه بوده و به کجا رسیده است؟ چرا مفهوم education و literacy آمده است؟! شاید اصطلاحات دیگری هم وجود داشته باشد که ما از آن بی خبر هستیم و باید این اصطلاحات استخراج شود. باید ببینید آیا اصطلاحات دیگر مربوط هم وجود دارد و یا نه؟!

پس از جواب به این سوالات، نکته دیگری که باید توجه کرد آن است که در طی زمان، فرایند این معنای فهم چه شده است و این جا است که بحث ارزیابی مطرح می‌شود. باید بررسی شود که آیا فهم مردم غلط است و یا این که رسانه در فهم مردم دخالت‌می کند و مغالطه انجام می‌دهد. پس بین غلط فهمیدن و مغالطه باید تفاوت قائل شد. من‌ به عنوان مثال می‌خواهم ببینم مغالطه می کند، مبالغه می آید و یا فرا واقعیت است؟

راهبردی: به نظر شما بهترین موضوعات پژوهش در این حوزه چه می‌تواند باشد؟

دکتر بشیر: یکی دیگر از بهترین کارهایی که می توان انجام داد آن است که سواد رسانه‌ای در ایران کار شود و تحلیل سواد رسانه‌ای در ایران صورت پذیرد. ما در این موضوع باید بسیار تلاش کرده و سعی کنیم در بحث سواد رسانه‌ای در ایران مدل در بیاوریم.

نکاتی که تا این جا بیان شد با توجه به این نکته بود که من تاکید دارم بررسی ما باید منطقی پیش رود و به نظرم به این شکل منطقی و دقیق‌تر خواهد بود. پس تا این جا ما بحث تبار شناسی، بحث معنا شناسی، بحث فرایند تغییر و بحث ارزیابی را اشاره کرده‌ایم.

راهبردی: مراحل دیگر چیست؟

دکتر بشیر: بعد از آن می‌آییم و‌ می‌گوییم اگر مغالطه می‌کند یعنی چه کار‌می کند؟! اگر دارد فرا واقعیت عمل‌می کند دقیقا یعنی دارد چه کاری‌می کند؟! اگر مبالغه انجام می‌گیرد، چگونه است؟ در این جا است که باید به این سوال پاسخ داد که قدرت رسانه چگونه است؟ یعنی باید بر روی نحوه معنا کردن رسانه و قدرت معنایی رسانه دقت کنید.

بحث سوم این است که آیا این قدرت را مردم می‌فهمند یا نه؟ آیا این فهم غلطی که رسانه انجام می‌دهد را مرد‌م می‌فهمند وتوانایی درک آن را دارند یا نه؟! در این جا است که نظریاتی همچون نظریه کاشت مطرح می‌شود.

مثلا در همین موضوع نظریه کاشت من یک مقاله دیدم که در مورد تصویر تلویزیون از فلسطین و تلقی مردم کار کرده بود. در این مقاله اشاره شده بود مردم همان تلقی را دارند که تلویزیون گفته است و نتیجه گرفته بود که همان چیزی تلقی مردم است که تلویزیون بیان‌ می‌کند. از همین چیز در نظریه کاشت استفاده کرده است که صدا و سیما ما یک رسانه موفق بوده است. موفقیت در چه چیزی؟ این مقاله موفقیتی ندارد زیرا آمده گفته است که آن نظریه در این مصداق صحت داشته است. این موفقیت شما نیست. این مانند آن است که مثلا دانشجویان نظریات را حفظ می کنند اما این به عنوان موفقیتی محسوب نمی‌شود. امروزه در مطالعات و پژوهش‌ها به ویژه د سواد رسانه‌ای باید تولید متن صورت گرفته و مساله دیگری بررسی شود. این معنا این است که درک کرده است و فهمیده است مطلب را و نه این که به موفقیتی رسیده است. اگر بخواهیم ارزش گذاری هم داشته باشیم می گوییم ارزش تلویزیون به این گونه است. لذا مقاله خیلی عالی اما نتیجه آن بی‌ارزش است، حتی اگر بهترین مقاله باشد.

هر کدام از این بحث هایی که من اشاره کردم هر کدام از آن کار ‌می‌برد و یک شاخه مهم است و باید کار شود.

باید بر روی چیستی سواد رسانه‌ای کار شود. بعد از آن شما باید ببیند اگر مغالطه است کجا است؟ مبالغه یعنی چه چیزی؟ ساخت ذهنیت به چه معنا است و چگونه شکل‌می گیرد؟ نکته و موضوع مهم دیگر آن است که مشخص کنید چه چیزی واقعیت است و چه چیزی حقیقت؟ رسانه چگونه در شکل گیری و القای واقعیت عمل می‌کند؟

به عنوان مثال من در برخورد با شما، واقعیتی را که از شما و عملکرد شما برداشت کرده‌ام دارم منعکس می‌کنم. اما امکان دارد شما هدف دیگری را نیز‌ از عکس العمل خود داشته باشید که من ندانم. در این جا من بخشی از واقعیت را فهمیده‌ام. حال در نتیجه من در خبرنگاری و تصویر سازی باید به این نکته درک واقعیت توجه کنم و به میزان درک آن دقت کنم. این مثالی که بیان شد از مباحث و نکته های دیگری است که در بحث سواد رسانه‌ای مسائل ما را پوشش‌می دهد و باید به آن توجه کرد.

بعد از آن ما باید اثر رسانه‌ها را بررسی کنیم. آیا مخاطبان قدرت فهم دارند؟ قدرت مقایسه دارند؟ و یا این که نداشته و تحت الشعاع رسانه قرار‌می‌گیرند. این جا است که بحث‌هایی مانند مباحث مربوط به مکتب فرانکفورت مطرح می‌شود. توجه به این مساله از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ بیشتر شد و مورد توجه قرار گرفت. این‌ها می‌گویند انسان قادر نیست با رسانه رقابت کرده و رسانه بیشتر از دیگران قدرت دارد و یا بیان می‌کردند که رسانه گاهی سوء استفاده می‌کند.

حال ما باید بیاییم و بررسی کنیم قدرت رسانه در چیست؟ آیا در بازنمایی است و یا در تصویر سازی رسانه است؟ قدرت در تصویر چیست که واقعیت را منحرف می کند و مخاطب را گول‌می زند؟!

آهسته آهسته باید این نکات را مورد بررسی قرار داد و حال برسیم در ایران و این موضوعات و مسائل را ناظر بر کشور خودمان بررسی کنیم.

نکته دیگر که باید مورد بررسی قرار گیرد آن است که آیا رسانه‌های جدید همه قابل قرائت هستند؟! یعنی در این جا موضوع سواد ‌می رود روی بحث قرائت. قرائت یک بار به معنای دسترسی است، یک بار به معنای امکان خواندن است. یعنی زبان و ادبیات قابل استفاده است یا نه؟! مثلا زبان چینی است یا زبان انگلیسی و یا زبان فارسی است؟ و در درجه سوم یک بار باید به چیستی خود مطلب توجه و به محتوای متن و مطلب و درجه قرائت از متن توجه شود.

به عنوان مثال در شبکه های اجتماعی آیا باید سواد استفاده از آن را داشته باشیم؟ حال این سواد در جایی به این معنا است که بلد باشم باز بکنم و در حوزه سواد تکنیکی مطرح می شود و یک بار سواد محتوایی است به این معنا که من چه چیزی می‌خواهم و چه چیزی را باید پیدا کنم و در کدام سایت و در کدام منبع بهتر و سریع‌تر می‌توانم به اطلاعات دست پیدا کنم؟ یعنی یک بار منظور access است و یک بار به معنای search است. در جایی دیگر این سوال مطرح می‌شود که من کجا را جستجو کنم و چگونه ارزیابی و انتخاب کنم. یعنی بحث selectionمطرح است. الان در شبکه های اجتماعی مساله دسترسی چگونه است و حکومت چه برنامه هایی دارد؟ مسائلی که مطرح می‌شود در واقع سعی داریم سرفصل هایی که مهم است را بیان کرده و سوالات را در بیاورم.

راهبردی: در رابطه با جایگاه حاکمیت در بحث سواد رسانه ای چه مسئالی را باید مورد توجه قرار داد؟

دکتر بشیر: موضوع آموزش و سواد رسانه‌ای و بحث حاکمیت از دیگر مسائل مهم است. ما باید مشخص کنیم که چیزی را باید بگوید به معنای حاکمیت است. سوال دیگر این است که منظور از سواد رسانه‌ای چیست؟ آیا به طور مثال فیلترینگ ضمن سواد رسانه‌ای است. آیا سواد رسانه‌ای ضد تحول و آموزش است؟ پس باید مشخص کنیم فیلترینگ ضد و یا تصحیح کننده چه چیزی است؟! مساله دیگر آن که وقتی که شما ضمن فیلترینگ‌ فیلتر شکن وجود دارد چه چیزی در این جا دارید؟! آیا احساس نیاز‌می کنید که سواد دارد تقلیل پیدا‌می کند و یا اینکه آزادی دارد تقلییل پیدا‌می کند؟ حال رابطه آزادی و سواد رسانه‌ای چیست؟!

راهبردی: از کجا می‌توانیم معیاری برای این سواد رسانه‌ای در نظر بگیریم؟

دکتر بشیر: مساله بعدی آن است که چه کسی این سواد را تعیین می کند؟ از طریق چه معیاری مشخص می شود که این سواد است و یا اینکه سواد نیست؟! این معیار یک دیدگاه جهانی است یا داخلی؟ پس تعیین معیارهای سواد یک مساله بسیار مهم است. با این توضیحاتی که بیان شد مشخص می‌شود که مساله چقدر حساس است!

با در نظر گرفتن مسائل و موضوعاتی که مطرح شد می‌توان کلی مدل استخراج کرد و به تحلییل و شناخت درست در حوزه سواد رسانه‌ای دست یافت.

راهبردی: اگر در پایان نکته‌ای مد نظر هست بفرمایید.

دکتر بشیر: به طور خلاصه سواد رسانه‌ای رابطه رسانه و انسان و تجدید نظر در رابطه با رسانه و انسان است، زیرا خیلی جایگاه رسانه دارد بالا‌می رود و خیلی دارد گسترده می شود و مسائل زیادی را به وجود آورده و امروزه رسانه تقدس پیدا کرده و این باعث ایجاد جایگاه ویژه‌ای برای رسانه شده است که باید مورد توجه محققان و دانشمندان قرار گیرد.

لینک:

http://rahbordi.ir/archives/15098 

حسن بشیر: «هفته تعطیلی» به جای «هفته بزرگداشت» برای روابط عمومی مطرح شود

حسن بشیر:

«هفته تعطیلی» به جای «هفته بزرگداشت» برای روابط عمومی مطرح شود

 

منبع: همشهری آنلاین

HAMSHAHRIONLINE

یکشنبه 27 اردیبهشت 1394 - 20:30:55 | کد مطلب: 295321

 ارتباطات > روابط‌ عمومی - همشهری آنلاین:


دکتر حسن بشیر همزمان با هفته روابط عمومی عنوان کرد: برای اینکه نقش روابط عمومی در ایجاد ارتباط، تفاهم، تعامل و تبادل اطلاعات، تولیدات و تصمیمات بیشتر مورد توجه قرار گیرد، پیشنهاد می‌شود که یک هفته، فقط یک هفته، روابط عمومی‌ها در سطح کشور فعالیت‌های تبلیغاتی و خبری و ارتباطی خود را تعطیل کنند و به جای آن فقط چهار محور را مورد پیگیری قرار دهند.

 

دکتر حسن بشیر استاد ارتباطات و عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق (ع) در گفت‌وگویی همزمان با هفته روابط عمومی، در پی طرح پیشنهاد «تعطیلی یک هفته‌ای روابط عمومی‌ها»، گفت: به نظر می‌رسد اگر هر سال نه یک هفته، بلکه یک ماه و یا یک فصل کامل نیز بزرگداشتی در این رابطه صورت گیرد، باز هم آنچه که مورد نظر است، به دست نخواهد آمد. به نظرم به جای یک هفته بزرگداشت روابط عمومی، «هفته تعطیلی روابط عمومی» مطرح شود.

 

وی چهار محور را برای پیگیری در این یک هفته به کارگزاران روابط عمومی پیشنهاد کرد:

 

به جای اینکه در صدد تبلیغ برای سازمان باشند، در صدد بررسی اشکالات، انتقادات و طرح‌های تبلیغاتی و ارتباطی سازمان باشند. یک هفته صادقانه و صمیمانه در این زمینه بنشینند و مطالعه کنند، بررسی نمایند و به صورت جدی به موضوع روابط عمومی فکر کنند که چگونه می‌تواند رابطه سازمان را با جامعه بهبود بخشد.

قطعا مدیران در وضعیت مزبور، ارزیابی خاص خود از مهم یا غیرمهم بودن روابط عمومی‌ها در سازمان خواهند داشت. به عبارت دیگر در این شرایط است که مدیران سازمان بطور واقعی با مساله ضرورت یا عدم ضرورت روابط عمومی‌ها روبرو خواهند شد و به عبارتی با یک «واقع‌گرایی عملیاتی» روبرو خواهند بود. در این صورت، بهترین زمینه به وجود خواهد آمد که مدیران با کارشناسان و کارگزاران روابط عمومی در این زمینه بررسی‌های خود را آغاز کنند و مسائل را با واقعیت بیشتری مورد کنکاش قرار دهند.

مردم، با این واقعیت جدید روبرو خواهند بود که چیزی در جامعه تغییر کرده است. یک شرایط جدیدی ایجاد شده است که بدون دخالت تبلیغات با واقعیت تولیدات روبرو شوند. این شرایط درجه نیازمندی جامعه را به تبلیغات روابط عمومی‌ها روشن‌تر می‌کند. آیا واقعا این تبلیغات توانسته‌اند نیازهای اجتماعی جامعه را برآورده سازند؟ آیا در جهت بالندگی اجتماعی حرکت کرده‌اند؟ آیا جامعه در نبودن آنها احساس خلأ کرده است؟ به هر حال این مسائل باید روزی مورد بررسی قرار گیرند و در این هفته می‌توان نوعی از نیازسنجی را انجام داد.

مهم‌تر از همه توجه کارشناسان و کارگزاران روابط عمومی‌ها به خود است. این هفته فرصتی طلایی برای «خودبازنگری» خواهد بود که به دور از قیل و قال تبلیغاتی، این افراد به خود بیایند و «خودارزیابی» از خود و فعالیت‌های خود داشته باشند. آیا واقعاً منافع سازمان را در جهت منافع کشور می‌بیند؟ آیا تا کنون صادقانه و با شفافیت کامل با مردم صحبت کرده‌اند؟ آیا ضعف‌ها و کاستی را به مردم منعکس کرده‌اند؟ آیا دستاوردها را به صورتی که وجود دارند بدون مبالغه مطرح کرده‌اند؟ و آیا اخلاق ارتباطی را بطور کامل به اجرا گذاشته‌اند؟

بشیر در بخشی از این گفت‌وگو با اشاره به حجم قابل توجه فعالیت‌های سالانه انجمن‌های مرتبط با روابط عمومی‌، گفت: متاسفانه می‌بینیم که سازمان‌ها و دولت که به یک معنا باید حمایت کافی و لازم از فعالیت‌های اجتماعی کشور داشته باشد، توجه کافی به این حوزه مهم ارتباطی ندارند. اینکه می‌گویم دولت، مقصودم دولت خاصی نیست. اتفاقا همه دولت‌ها بعد از انقلاب اسلامی، البته بطور کلی، توجهاتی به این حوزه داشته‌اند اما اقدامات عملی در این زمینه متاسفانه کمتر صورت گرفته است و بیشتر به آئین‌نامه‌هایی اکتفا شده است که بیش از آنکه تاثیرگذار باشند، با گذشت زمان و عدم تاثیرگذاری، مأیه ناامیدی شده‌اند.

 

این استاد ارتباطات افزود: حوزه روابط عمومی، حوزه بسیار مهمی است. اصولا نوعی از دیپلماسی درونی و بیرونی کشور در سطح کلان است که باید مورد توجه قرار گیرد. سازمان، هر سازمان، بدون حوزه ارتباطی که به نام حوزه روابط عمومی نامیده شده است، نمی‌تواند با جامعه مرتبط باشد. این ارتباط، ارتباط ساده نیست. نوعی از «گفتمان‌سازی» است، گونه‌ای از «تفاهم دائمی» است و به عبارتی ایجادسازی یک «معنای مشترک» میان سازمان و مردم است. بنابراین، نه تنها ضرورت دارد که باید مورد توجه قرار گیرد، بلکه حیات سازمان به آن وابسته است.

 

وی گفت: هم اکنون بیش از جشن گرفتن سالروز ارتباطات و روابط عمومی، علاقمندان و کارشناسان روابط عمومی در صدد بوده‌اند که در سال‌های اخیر، «هفته روابط عمومی» را نیز مطرح کنند و این هفته را جشن بگیرند و فعالیت‌هایی را در این زمینه داشته باشند. تحلیل گفتمانی طرح این هفته، این است که آن‌قدر روابط عمومی در دیدگاه مدیران، کارشناسان، کارگزاران و مردم جامعه اهمیت پیدا کرده است که یک روز برای بزرگداشت این حوزه کم بوده و نیازمند یک هفته است. اما تحلیل عمیق‌تر آن می‌تواند بیانگر آن باشد که روابط عمومی‌ها تاثیرگذاری یک روز را برای طرح اهمیت و متقاعدسازی سازمان و جامعه در مورد روابط عمومی را کافی ندانسته و با طرح یک هفته، در صدد هستند که حداقل یک جریان و یک گفتمان ارتباطی در حوزه روابط عمومی ایجاد کنند.

 

دکتر بشیر تصریح کرد: زمینه‌سازی فعالیت برای علاقه‌مندان روابط عمومی فراتر از یک هفته فعالیت در این زمینه است. در حقیقت، مساله در «باور سازمانی» و «اعتقاد مردمی» نهفته است. به عبارت دیگر در شرایطی که هنوز سازمان بطور کلی و مدیران سازمان بطور اخص، باور جدی در مورد کارکردهای ارتباطی روابط عمومی ندارند و جامعه نیز اثرات این ارتباط را بخوبی مشاهده نکرده‌اند، نمی‌توان دل به این کارها بست. البته این مساله به معنای عدم تاثیرگذاری حداقلی این نوع فعالیت‌ها نیست.

 

منبع: برگرفته از وب سایت شخصی دکتر حسن بشیر   

در گفتگو با دکتر حسن بشیر، پیشنهاد گردید: «هفته تعطیلی روابط عمومی ها»

 در گفتگو با دکتر حسن بشیر

پیشنهاد گردید:

«هفته تعطیلی روابط عمومی ها»


دکتر حسن بشیر، نامی آشنا در حوزه ارتباطات و روابط عمومی است. وی استاد ارتباطات بین الملل است که کارشناسی ارشد و دکترای خود را در حوزه ارتباطات بین الملل از دانشگاه های انگلستان گرفته است. وی در سالهای 1380 تا 1384 مدیر آکادمی اکسفورد برای تحصیلات عالی در شهر آکسفورد انگلستان و مدتی نیز رئیس مرکز مطالعات اسلامی لندن بوده اند. نامبرده در سال 1384، پس از اقامت طولانی در انگلستان به کشور بازگشت و در دانشگاه امام صادق (ع) مشغول تدریس و پژوهش گردید. در ده سال گذشته مسئولیت های مدیر گروه دین و ارتباطات، معاون پژوهشی و رئیس دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع) را عهده دار شدند و هم اکنون سردبیر دوفصلنامه دین و ارتباطات این دانشگاه می باشند.

نامبرده علاوه بر اینکه چندین بار پژوهشگر برتر شناخته شده اند، از وی بیش از 20 کتاب تالیفی و ترجمه ای و ده ها مقاله علمی پژوهشی تا کنون منتشر شده است.


س: آقای دکتر چرا در سالروز ارتباطات و روابط عمومی، موضوع هفتة تعطیلی روابط عمومی ها را مطرح می کنید؟

ج: در مورد روابط عمومی ها تا کنون صحبت های زیادی شده است. هم اکنون سه تجمع سالیانه بزرگ وجود دارد که می توان آنها را مهمترین تجمع ها در حوزه روابط عمومی دانست. اولی: کنفرانس بین المللی روابط عمومی ایران، دومی: همایش روابط عمومی الکترونیک و سومی: سمپوزیوم روابط عمومی است. تلاش مسئولان و همکاران این سه تجمع نیز قابل تقدیر است. بهر حال تلاش در این حوزة مهم، باید صورت گیرد. از طرف دیگر، برخی از انجمن ها در این رابطه نیز وجود دارند که شاید بتوان گفت مهمترین آنها «انجمن متخصصان روابط عمومی» است که بیشترین فعالیت ها را در این زمینه دارد.

تقریبا و حداقل در یک دهه اخیر که موضوع روابط عمومی ها به عنوان یک بحث نسبتاً داغ و ضروری در کشور مطرح بوده، بسیاری از سخنان در این زمینه طرح شده اند. کتاب های زیادی نیز در این رابطه نوشته شده است. مؤسسة «کارگزار روابط عمومی» بیش از 100 کتاب در این زمینه از استادان و صاحب نظران منتشر کرده است، انتشارات سیمای شرق، اگر چه فعالیت انتشاراتی خود را در چند سال اخیر آغاز کرده اما کتاب های متعددی در این زمینه منتشر نموده است. بنابراین می توان گفت که اگر صحبتی در این زمینه بوده است حداقل به اشکال مختلف مطرح شده و سازمان ها و مدیران و کارگزاران آنها تا اندازه زیادی با این نوع مطالب آشنایی پیدا کرده اند.

علیرغم این همه حجم قابل توجه از فعالیت، اما متاسفانه می بینیم که نه سازمان ها و نه در نهایت دولت که به یک معنا باید حمایت کافی و لازم از فعالیت های اجتماعی کشور داشته باشد، توجه کافی به این حوزه مهم ارتباطی دارند. اینکه می گویم دولت، مقصودم دولت خاصی نیست. اتفاقا همه دولت ها بعد از انقلاب اسلامی، البته بطور کلی، توجهاتی به این حوزه داشته اند، اما اقدامات عملی در این زمینه متاسفانه کمتر صورت گرفته است و بیشتر به آئین نامه هایی اکتفا شده است که بیش از آنکه تاثیرگذار باشند، با گذشت زمان و عدم تاثیرگذاری، مأیه ناامیدی شده اند.

حوزه روابط عمومی، حوزه بسیار مهمی است. اصولا نوعی از دیپلماسی درونی و بیرونی کشور در سطح کلان است که باید مورد توجه قرار گیرد. سازمان، هر سازمان، بدون حوزه ارتباطی که به نام حوزه روابط عمومی نامیده شده است، نمی تواند با جامعه مرتبط باشد. این ارتباط، ارتباط ساده نیست. نوعی از «گفتمان سازی» است، گونه ای از «تفاهم دائمی» است و به عبارتی ایجادسازی یک «معنای مشترک» میان سازمان و مردم است. بنابراین، نه تنها ضرورت دارد که باید مورد توجه قرار گیرد، بلکه حیات سازمان به آن وابسته است.


س: آقای دکتر، اگر این حوزه اهمیت زیادی دارد، چرا پیشنهاد تعطیلی یک هفته ای آن را مطرح می کنید؟

ج: اتفاقا سوال اصلی همین است و نیازمند توضیح کافی است. ببینید، هم اکنون بیش از جشن گرفتن سالروز ارتباطات و روابط عمومی، علاقمندان و کارشناسان روابط عمومی در صدد بوده اند که در سالهای اخیر، «هفته روابط عمومی» را نیز مطرح کنند و این هفته را جشن بگیرند و فعالیت هایی را در این زمینه داشته باشند. تحلیل گفتمانی طرح این هفته، این است که آنقدر روابط عمومی در دیدگاه مدیران، کارشناسان، کارگزاران و مردم جامعه اهمیت پیدا کرده است که یک روز برای بزرگداشت این حوزه کم بوده و نیازمند یک هفته می باشد. اما در حقیقت، تحلیل عمیقتر آن می تواند بیانگر امر دیگری نیز باشد. اینکه روابط عمومی ها تاثیرگذاری یک روز را برای طرح اهمیت و متقاعدسازی سازمان و جامعه در مورد روابط عمومی را کافی ندانسته و با طرح یک هفته، در صدد هستند که حداقل یک جریان و یک گفتمان ارتباطی در حوزه روابط عمومی ایجاد نمایند. شاید این کار، برای مدتی بتواند بیش از آنکه اصل مساله را محقق سازد، نوعی از زمینه سازی فعالیت برای علاقه مندان روابط عمومی ایجاد نماید، اما موضوع فراتر از یک هفته فعالیت در این زمینه است. در حقیقت، مساله در «باور سازمانی» و «اعتقاد مردمی» نهفته است. به عبارت دیگر در شرایطی که هنوز سازمان بطور کلی و مدیران سازمان بطور اخص، باور جدی در مورد کارکردهای ارتباطی روابط عمومی ندارند و جامعه نیز اثرات این ارتباط را بخوبی مشاهده نکرده اند، نمی توان دل به این کارها بست. البته این مساله به معنای عدم تاثیرگذاری حداقلی این نوع فعالیت ها نیست. بهر حال هر اقدام، در هر حوزه، می تواند تاثیراتی را بر جای گذارد که این فعالیت ها نیز تابع همین قانون کلی است.

اما آیا با چنین حرکاتی واقعیت روابط عمومی ها برای سازمان و جامعه بخوبی روشن شده است و به یک جریان ضروری اجتماعی که توانسته باشد اثرات فراوانی بر توسعه و تحولات کشور بگذارد مورد توجه قرار گرفته است؟ قطعا پاسخ این سوال، خیلی مثبت نیست. و اینجاست که باید به این مساله توجه فراتری صورت گیرد. بنظر می رسد اگر هر سال نه یک هفته، بلکه یک ماه و یا یک فصل کامل نیز بزرگداشتی در این رابطه صورت گیرد، باز هم آنچه که مورد نظر است، به دست نخواهد آمد. در این رابطه چاره چیست؟


س: اتفاقا، سوال بعدی ما در این زمینه همین بود، پس چاره چیست؟

ج: بنظرم به جای یک هفته بزرگداشت روابط عمومی، «هفته تعطیلی روابط عمومی» مطرح گردد. البته این تعطیلی به معنای اعتراض یا مخالفت نیست، بلکه آنچه که در این زمینه مورد نظر چیز دیگری است که باید به شکل دقیق مورد توجه قرار گیرد.

هر امر ضروری که به شکل جدی مورد توجه قرار نگیرد، بیانگر این است که مشکلی جدی در رابطه با آن وجود دارد. به عنوان مثال، موضوع آب در کشور یک امر بسیار جدی است، اما بهیچ وجه به عنوان یک «بحران دائمی» مورد توجه نبوده است. نه مسئولان و نه مردم و نه رسانه ها به شکل جدی به آن نپرداخته اند و زمانی که مقدار ریزش باران کمی افزایش می یابد و مقداری از سدهای ما با آب روبرو شوند، این موضوع مطرح می شود که بحران آب مهار است و دیگر جای نگرانی نیست. در حالیکه واقعا مساله آب یک بحران جدی است و اگر به شکل خاص و دائمی مورد برنامه ریزی نشود، قطعا کشور را با نوعی از مهاجرت روبرو خواهد کرد و جغرافیای کشور به شدت از این مساله متأثر خواهد شد. روابط عمومی نیز اگر چه به اندازه آب اهمیت ندارد، یا حداقل اهمیت آن احساس نمی شود، اما همه اذعان دارند که یک امر ضروری برای ایجاد ارتباط، تفاهم، تعامل و تبادل اطلاعات، تولیدات و تصمیمات است. بنابراین عدم توجه کافی به این امر مهم می تواند نوعی از بحران را ایجاد نماید. در این وضعیت اگر اطلاعات بخوبی به جامعه منتقل نشود، تولیدات به شکل مناسب به جامعه معرفی نشود و تصمیمات در سطح جامعه به صورت بهینه منتقل نشوند، یک بحران اجتماعی و فرهنگی و احیانا سیاسی می تواند به وجود آید که بیش از بحران آب می تواند کشور را دچار اختلال کند. اگر به این مقوله به لحاظ آثار آن توجه گردد، آنگاه اهمیت روابط عمومی مشخص تر می شود. برای اینکه این وضعیت مورد توجه قرار گیرد، پیشنهاد می شود که یک هفته، فقط یک هفته، روابط عمومی ها در سطح کشور فعالیت های تبلیغاتی و خبری و ارتباطی خود را تعطیل کنند و به جای آن به یک امر بسیار مهم بپردازند که مهمترین محورهای آنها را مطرح می کنم.

نخست: به جای اینکه در صدد تبلیغ برای سازمان باشند، در صدد بررسی اشکالات، انتقادات و طرح های تبلیغاتی و ارتباطی سازمان باشند. یک هفته صادقانه و صمیمانه در این زمینه بنشینند و مطالعه کنند، بررسی نمایند و به صورت جدی به موضوع روابط عمومی فکر کنند که چگونه می تواند رابطه سازمان را با جامعه بهبود بخشد.

دوم: قطعا مدیران در وضعیت مزبور، ارزیابی خاص خود از مهم یا غیرمهم بودن روابط عمومی ها در سازمان را خواهند داشت. به عبارت دیگر، در این شرایط است که مدیران سازمان بطور واقعی با مساله ضرورت یا عدم ضرورت روابط عمومی ها روبرو خواهند شد و به عبارتی با یک «واقعگرایی عملیاتی» روبرو خواهند بود. در این صورت، بهترین زمینه به وجود خواهد آمد که مدیران با کارشناسان و کارگزاران روابط عمومی در این زمینه بررسی های خود را آغاز کنند و مسائل را با واقعیت بیشتری مورد کنکاش قرار دهند.

سوم: مردم، با این واقعیت جدید روبرو خواهند بود که چیزی در جامعه تغییر کرده است. یک شرایط جدیدی ایجاد شده است که بدون دخالت تبلیغات با واقعیت تولیدات روبرو شوند. این شرایط درجه نیازمندی جامعه را به تبلیغات روابط عمومی ها روشنتر می کند. آیا واقعا این تبلیغات توانسته اند نیازهای اجتماعی جامعه را برآورده سازند؟ آیا در جهت بالندگی اجتماعی حرکت کرده اند؟ آیا جامعه در نبودن آنها احساس خلأ کرده است؟ بهر حال این مسائل باید روزی مورد بررسی قرار گیرند و در این هفته می توان نوعی از نیازسنجی را انجام داد.

چهارم: مهمتر از همه توجه کارشناسان و کارگزاران روابط عمومی ها به خود می باشد. این هفته فرصتی طلائی برای «خودبازنگری» خواهد بود که به دور از قیل و قال تبلیغاتی، این افراد به خود بیایند و «خودارزیابی» از خود و فعالیت های خود داشته باشند. آیا واقعا منافع سازمان را در جهت منافع کشور می بیند؟ آیا تا کنون صادقانه و با شفافیت کامل با مردم صحبت کرده اند؟ آیا ضعف ها و کاستی را به مردم منعکس کرده اند؟ آیا دست آوردها را به صورتی که وجود دارند بدون مبالغه مطرح کرده اند؟ و آیا اخلاق ارتباطی را بطور کامل به اجرا گذاشته اند؟

بهر حال ما نیازمند یک فرصت برای ارزیابی خود و فعالیت های سازمان داریم. متاسفانه این فرصت هیچ گاه به دست نمی آید. تازه با وجود هفته روابط عمومی، فعالیت های کارشناسان و کارگزاران این حوزه بیشتر می شود و هر کس به این فکر است که به گونه ای خود، سازمان، فعالیت ها و رویکردهای خود را مطرح کند. اما در این رابطه جایی برای ارزیابی و نقد از فعالیت ها خود باقی نمی ماند.


س: آقای دکتر، فکر می کنید که آیا این پیشنهاد عملی است؟ و اگر اتفاق بیفتد مثلا سازمان بطور جدی تر، اهمیت بیشتری به موضوع روابط عمومی خواهد داد؟

ج: ببینید اصولا هر پیشنهادی قوت ها و ضعف های خود را دارد. شاید بزرگداشت ها و سالگردها برای روابط عمومی ها عاملی برای مطرح شدن جدی تر آنها باشد، اما اگر در این روزها و هفته ها، کارگزار روابط عمومی سازمان، به سازمان خود نپردازد و زمینه هایی برای اظهار وجود بیشتری برای مدیران خود تهیه نکند، اصولا این روزها و هفته ها برگزار خواهند شد؟ بنظر می رسد که این امر بسیار بعید باشد. لذا باید به فکر چارة دیگری افتاد. آنچه که پیشنهاد شده است شاید به نتیجة کافی و قطعی نرسد، اما می تواند تلنگری برای سازمان و جامعه و کارشناسان و کارگزاران باشد که باید به فکر چاره بود. در شرایط کنونی، ما منتظر یک تحول بزرگ در چند ماه آینده هستیم که امیدواریم با موفقیت هایی که در پرونده هسته ای به دست خواهیم آورد، درهای کشورهای دیگر به روی ما بازتر شود و ارتباطات کشور در حد وسیعتری با جهان صورت گیرد. آیا ما برای این مرحله آمادگی کافی داریم؟ قطعا در هر سازمانی اعم از دولتی و غیردولتی روابط عمومی مهمترین مسئولیت برقراری این ارتباط را دارد؟ آیا روابط عمومی ها در این سطح هستند؟ آیا به ادبیات جهانی ارتباطات و روابط عمومی آشنایی دارند؟ آیا به زبان تعامل با جهان آشنا هستند؟ آیا اخلاق رفتاری مناسب برای ارتباط با دیگران را در سازمان و افراد دست اندرکار نهادینه کرده اند که بتوانند این مسئولیت را بخوبی انجام دهند؟ و صدها سوال دیگر که معمولا بدون پاسخ می ماند. ما باید برای این مرحله سرمایه گذاری جدی بکنیم. مرحله جدید، اگر بخوبی مدیریت نشود می تواند به یک بحران فرهنگی و هویتی تبدیل شود. ارتباطات در این زمینه تنظیم کننده درون و بیرون انسان در جامعه است. اگر این وضعیت به یک تعادل مناسب نرسد، بحران اجتماعی و فرهنگی به وجود می آید و نوعی از خودبیگانگی به دلیل هجوم ارتباطات بیرونی به کشور به وجود خواهد آمد که قطعا از بحران های دیگر اگر بیشتر نباشد، کمتر نخواهد بود.

لینک ها:

http://www.shara.ir/view/16690/


  

http://iaprs.ir/?p=1526

ضرورت تحول اساسی در نگاه رسانه به علوم انسانی

ضرورت تحول اساسی در نگاه رسانه به علوم انسانی

 

همشهری آنلاین          

تاریخ : شنبه 25 بهمن 1393 - 02:30:00 کد مطلب:287078

سرویس خبری: ارتباطات - رسانه‌ها

 

دکتر حسن بشیر دانشیار دانشگاه امام صادق (ع) در گفت‌وگویی با فصل‌نامه اختصاصی تحول در علوم انسانی (فصل تحول) بر ضرورت تحول اساسی در نگاه رسانه به علوم انسانی تأکید کرد.

اگر بپذیریم رسانه‌ها نقش شایان توجهی در حوزه‌های گوناگون بحث دگرگونی اعم از ضرورت، امکان، ماهیت و محتوا دارند، در کدام یک از این حوزه‌ها نقش‌آفرینی بیشتری دارند؟ در واقع رسانه‌ها در بعد نرم‌افزاری (تولید مستقیم یا غیرمستقیم علم) واجد وظایف مهمتری هستند یا در بعد سخت‌افزاری (فرهنگ‌سازی و بسترسازی)؟

رسانه‌ها در هر دو حوزه تاثیرگذار هستند. فرهنگ یک حوزه نرم‌افزاری و یک ذهنیت فکرگرا است، در حالیکه ارتباطات، عینیت سخت‌افزاری بخشیدن به آن ذهنیت نرم‌افزاری است. به عبارت دیگر، رسانه‌ها هم در بعد ذهنیت و هم در بعد عینیت تاثیرگذار هستند. بعد ذهنیت از جنبه دیگر می‌تواند عینیت را به اشکال مختلف تحت تاثیر بگذارد و آن ساخت ذهنیت‌های دیگر بر اساس عینیت‌های به وجود آمده است. این مساله کاملاً رابطه عمیق و دو سویه فرهنگ و ارتباطات را مشخص می‌کند.

فرهنگ، در حقیقت از یک سو، ارتباطات را به وجود می‌آورد یا بر اساس آن ارتباطات شکل می‌گیرند، و از سوی دیگر این ارتباطات خود می‌توانند فرهنگ‌های جدیدی را به وجود آوردند که می‌تواند تقویت‌کننده، توسعه‌دهنده، تغییرکننده، یا تخریب‌کننده فرهنگ قبلی باشند. در اینجا است که رسانه‌ها می‌توانند نقش‌های چندگانه بازی کنند. از طرفی انتقال‌دهنده فرهنگ برای ایجاد عینیت‌های ارتباطی و از سوی دیگر، با تصویرسازی عینی، عاملی برای ایجاد و گسترش فرهنگ‌های دیگر شوند. بنابراین، رسانه‌ها در هر دو حوزه نرم‌افزاری و سخت‌افزاری به معنای فرهنگ و ارتباطات عمل می‌کنند و تاثیرگذار هستند.


ادامه مطلب ...

ضرورت تحول اساسی در نگاه رسانه به علوم انسانی

ضرورت تحول اساسی در نگاه رسانه به علوم انسانی

این مصاحبه با اینجانب توسط فصل نامه اختصاصی تحول در علوم انسانی (فصل تحول) انجام شده که در شماره 10-9، سال سوم، تابستان و پائیز 1393 این فصلنامه منتشر شده است.

به کوشش: آرش جمالی


1-             اگر بپذیریم رسانه ها نقش شایان توجهی در حوزه های گوناگون بحث دگرگونی اعم از ضرورت، امکان، ماهیت و محتوا دارند، در کدام یک از این حوزه ها نقش آفرینی بیشتری دارند؟ در واقع رسانه ها در بعد نرم افزاری (تولید مستقیم یا غیر مستقیم علم) واجد وظایف مهمتری هستند یا در بعد سخت افزاری(فرهنگ سازی و بسترسازی)؟

پاسخ: در حقیقت رسانه ها در هر دو حوزه تاثیرگذار هستند. فرهنگ یک حوزه ی نرم افزاری و یک ذهنیت فکر گرا است، در حالیکه ارتباطات، عینیت سخت افزاری بخشیدن به آن ذهنیت نرم افزاری است. به عبارت دیگر، رسانه ها هم در بعد ذهنیت و هم در بعد عینیت تاثیرگذار می باشند. بعد ذهنیت از جنبه ی دیگر می تواند عینیت را به اشکال مختلف تحت تاثیر بگذارد و آن ساخت ذهنیت های دیگر بر اساس عینیت های به وجود آمده. این مساله کاملا رابطه عمیق و دو سویه فرهنگ و ارتباطات را مشخص می کند. فرهنگ، در حقیقت از یک سو، ارتباطات را به وجود می آورد یا بر اساس آن ارتباطات شکل می گیرند، و از سوی دیگر این ارتباطات خود می توانند فرهنگ های جدیدی را به وجود آوردند که می تواند تقویت کننده، توسعه دهنده، تغییر کننده، یا تخریب کننده  فرهنگ قبلی باشند. در اینجا است که رسانه ها می توانند نقش های چندگانه بازی کنند. از طرفی انتقال دهنده فرهنگ برای ایجاد عینیت های ارتباطی و از سوی دیگر، با تصویر سازی عینی، عاملی برای ایجاد و گسترش فرهنگ های دیگر شوند. بنابراین، رسانه ها در هر دو حوزه نرم افزاری و سخت افزاری به معنای فرهنگ وارتباطات عمل می کنند و تاثیر گذار هستند. 


ادامه مطلب ...